نتایح جستجو

خشانت؟ مگه بلدی؟ نه بابا ...

میگم جوجو داره تو تب میسوزه همینه دیگه. حقش که بود کشته میشد اما ربطی به ازدواج مجدد نداشتا.

یکی به داد جوجو برسه. حالش اصلا خوب نیست. بچم داره تو تب میسوزه.:cry: جوجو مطمئنی تاپیکو درست اومدی.؟؟؟:question:

چی میگی جوجو. امشب بد جور عشقولانه شدی... همه ی اینایی که گفتی از متن داستان فهمیدی؟ بابا من هیچ جایی از این داستان کلمه عشقو ندیدما...:question:

چیو میخوای ثابت کنی با این پست ها؟؟

هنوزم هست.

همین طوره... منم به همین دلیل عرض کردم عشق و علاقتونو به همون همستر ابراز کنید که مبادا ضرری ببینید. شماها خودتون اصرار دارید با خشانت روبرو بشید. به ما چه.

همینه دیگه. حرفاتونو میزنید آخرشم این جوری سرمونو شیره میمالید. نخیر. این تو بمیری از اون تو بمیریا نیس داش من.

همون بهتره شما هم به یک همستر(((به خاطر اینکه به جوجو که روح لطیفی داره بر خلاف ذکور نگفتم موش))) عشق بورزید. البته اگه بورزید....

نه نباس. خواهشا اسم کله پاچه رو نیار بزار با ارامش به جنگمون ادامه بدیم. خون و خون ریزی میشه ها... دلم برا اون قلب ظریف میسوزه که در زندان تن شما محبوسه. بیچاره سال به سال نمیتونه خودشو نشون بده و در محیط خارجی ابراز وجود کنه.

بی خیال جوجو جان.آخه این جماعت چی دارن که ما بخوایم دلمونو بهش خوش کنیم؟؟؟:lol: عشق برا تو قصه هاست. امشب و امروز زمان جنگه... بلاخره یکی پیروز میشه دیگه... یا ما پیروز میشیم و به حیاتمون ادامه میدیم با شرایط مساعد تر... یا آقایون پیروز میشن و ... در هر حال بعد از چند روز بعلت قحطی و اینا...

بفرما. اینم صحبتای یه مدیر مملکت.(اینجا هم جزئی از مملکته دیگه) نسل بشریت؟؟؟ فکر میکنید با از بین رفتن ذکور بشریت منقرض میشه؟ نه بابا. تازه میشه به زندگی با شرایط بهتری ادامه داد. از لفظ ظریف و لطیف استفاده کردید که اصلا با روحیه شما سازگار نیست. سعی کنید کلماتیو به کار ببرید که بهتون بیاد...

دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد صد نامه فرستادم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و سواری نفرستاد دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست و ز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

عالی بود. مرسی.

حالا نه به این خشانت اما یه ذرش بد نیست. باید این عناصر ذکور تنبیه بشن.

شب شراب خرابم کند به بیداری و گر به روز شکایت کنم به خواب رود طریق عشق پر آشوب و آفت است ای دل بیفتد انکه در این راه با شتاب رود

اقا سعید مدیر شدی مدیریتی حرف میزنی. ندارد؟؟؟ خب بگو نداره دیگه.:lol: نمیدونم چرا امشب انقدر گیر میدم به سعید. داش سعید مواظب خودت باش. دارم میرم رو نرو....

من هم منبعو قبول دارم. هم اشخاصی که اینارو گفتن. اما خب شاید به نظرم یه کم زیاده روی باشه. به نظر من هم خیلی از پستها شایسته ی تشکر هست که متاسفانه چون از زمانش گذشته نمیشه . پس همین طوری زبانی بپذیرند. قرار نیست چون همه چیز عوض شده این قوانین هم تغییر کنه. چون نیاز ها همونه. حالا چون تکنولوژی...

من از بحث متنفر نیستم. اتفاقا عشق بحثم... بقیش درست بود.

این نشون میده خانوما در هر شرایطی به وظایفی که دارن عمل میکنن. مسئولیت پذیرن. میشه روشون حساب کرد.:lol::smoke: