نگو کاری زدست آسمان دل گرفته برنمی آید...
نگو این رنج را باید پذیرفت....
نگو امید یاری، نا امید است...
نگو باید حذر کرد...
کمی از حق گذر کرد....
نگو امشب در این شوریده بازار، کسی همراه من نیست!!!
و من آکنده از تنهایی و تردید،
پر از وحشت
پر از دل واپسی، آسیمه سر، نومید...
سرشک آسمان را...