نتایح جستجو

سلام... خوبم ممنون... تو خوبی؟

اره از دستت خیلی ناراحتم... ببخشید نمیتونم ج بدم... ببخشید

داش یاسین ببخشید ی کاری پسش اومده نمیتونم الان ج بدم... شرمنده

یعنی ته دید اتا غیر مازنی بخونه متوجه وونه؟

مگه اینجا مدیر مازنی هسه که متوجه ووننه!!؟ فقط بوو اتا اتا بین...

هیچی نخوند:biggrin:

سلام برار خاری؟ فاش دنی!

سلام... هر کی دگرگون بشه تا یکی دگرگون نمیشی... من خوبم شما خوبی؟

سلام... صبح شما هم بخیر...

من دیگه برم... بای

کوفت...

هر طور راحتی صدا بزن... فکر کنم وقت خوابته روی عصاب مغزت تاثیر گذاشته... برو بخواب کوچولو... شانس هم نداریم... حداقل با دکتر مصدق ما را اشتباه میگرفتی...

جانم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! تو هر چی راحتی صدام کن....

محمود کیه؟

برام سوال شده چطور منو نمیشناسی!!! تو کتاب مجلات یا صدا سیما اسم منو نشنیدی؟

مادر: پسرم بلند شو. وقت رفتن به مدرسه است. پسر: اما چرا مامان؟ من نمی خوام برم مدرسه. مادر: دو دلیل به من بگو که نمی خوای بری مدرسه. پسر: یک که همه بچه ها از من بدشون می یاد. دو همه معلم ها از من بدشون می یاد. مادر: اُه خدای من! این که دلیل نمی شه. زود باش تو باید بری به مدرسه. پسر: مامان...

تو اصن کتاب مطالعه میکنی!!!

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند درحالیکه 20 سنت اضافه تر می دهد! می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد...

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند درحالیکه 20 سنت اضافه تر می دهد! می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد...

مقیم لندن بود، تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد. راننده بقیه پول را که برمی گرداند درحالیکه 20 سنت اضافه تر می دهد! می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد...