باز از ترنم لبخندي سوز دل عاشقانه نامت را خواند.
و باز هم منو توييم در جاده تنهايي و ديدار تنها اميد ما بود. چشم دل چندي است زتو ميجوشد و
حرفي نهان در سينه دارد. خواست تو رازش رارسوا كني اما تو اي همنشين لحظه هاي تنهايي
سكوت كردي و راز خويش را خفته در دل وانهادي.....:gol: