رفتنت آغاز ويراني است حرفش را نزن
ابتداي يک پريشاني است حرفش را نزن
گفته بودي چشم بردارم من از چشمان تو
چشم هايم بي تو باراني است حرفش را نزن
آرزو داری که ديگر بر نگردم پيش تو
راهمان با اينکه طولاني است حرفش را نزن
دوست داري بشکني قلب پريشان مرا
دل شکستن کار آساني است حرفش را نزن
خورده اي...