نتایح جستجو

چقدر دلخوش است نجار!..........؟ هنوز تخت دو نفره می سازد! نمی داند همه تنهایند....... آنهایی هم که کنار هم می خواهند فکرشان.... جای دیگر است.........!

ای کاش دلیل شب بیداری هایم.... بودنت بود...... نه نبودنت......

دلم تاب می خواهد.... ویک هل محکم! که دلم هری بریزد پایین.... و هر چه در خود تلنبار کرده.....

هر چه هستی باش! ای کاش....... نه جز اینم آرزوی نیست هر چی هستی باش! اما باش......

به هم نمی رسیم........؟ اما...... بهترین غریبه ات می مانم که ترا همیشه دوست خواهد داشت.... من و تو ( ما) که نشدیم هیچ....... من نیمی از خودم را هم با ختم.....

با توام.... ای لنگر تسکین! ای تکان های دل، ای آرامش ساحل! با توام...... ای نور، ای منشور ای تمام طیف های آفتابی! ای کبود ارغوانی، ای بنفشا بی! با توام.....ای شور، ای دل شوره شیرین! با توام... ای شادی غمگین با توام.... ای غم، ای غم مبهم... ای نمی دانم...

من فرماندار خوبی نیستم...... گاهی سعی می کند مردانه بازی کند مردانه قدم بر دارد مردانه فکر کند مردانه قول دهد اما.......... هر کاری هم بکند زن است،احساس دارد و لطیف است یکجا عقب مینشیند وحدت ترا میخواهد زن است دیگر.......

گاهی باید نبخشید کسی را بارها او را بخشیدی و نفهمید.. تا این بار در آرزوی بخشش تو باشد... گاهی نبایدها کرد... باید رها کرد و رفت تا بدانند که اگر ماندی رفتن را بلد بوده ای... گاهی بر سر کارها یک که برای دیگران انجام می دهی باید منتظر گذاشت تا آنرا کم اهمیت ندانند.... گاهی باید بدبود برای کسی که...

دلش دل نبود....... ژله بود....... لعنتی واسه همه می لرزید.... به جز من!

بی رحمانه ترین خیانت این است.... که وارد زندگی کسی شوی! وابسته اش کنی و بعد از مدتی انقدر زندگیش رو خالی کنی... که یک عمر با خاطراتت بميره.... هیچ چیز بدتر از قتل احساسی نیست.....

مرسی از توصیه های آرام بخشتون امیدوارم به آرامش برسم.....

روزی میرسد... بی تفاوتهایت را با جای خالی او حس می کنی وشاید در دلت با بغضی بگویی... کاش اینجا بودی آن وقت است که می بینی ناگهان چقدر زود دیر می شود....

تحمل تنهایی از گدایی محبت آسان تر است...... سهل است که انسان بمیرد.... تا به تگدی حیات بر خیزد......

زن قانون عجیبی دارد.... هفت میلیارد آدم... وفقط با یکی از آنها احساس تنهایی نمی کنی و خدا نکند.... که آن یک نفر تنهایت بگذارد آن وقت حتی با خودت هم غریبه میشوی......

کاش باران بودم.... غم پنجره را می شستم وبه هر کس که پس پنجره غمگین مانده.... از سر عشق ندا می دادم پاک کن پنجره از دلتنگی که هوا دلخواه است.... گوش کن باران را که پیامی دارد.... دست از غم بردار زندگی کوتاه است باز کن پنجره را روز نو در راه است....

شاید خشن لفظ خوبی نباشه کسی که ورزش رزمی انجام میده قوی وبا اراده ومحکم ميشه....

مامان ميشه موهامو رنگ کنم مامان: نه مامان ميشه تونیک صورتی بپوشم مامان:نه مامان ميشه ابوهارون بر دارم مامان:ن مامان چرا هر چی ميگم،میگی نه! من هيجده سالم شده... مامان:امیر خفه میشی یا بيام خفه ات کنم

مورد داشتیم سر جلسه امتحان پسره کف دستش عدد ۵نوشته برای رسوندن تقلب،نشون دختره داده دختر فکر کرده قلب از ذوقش امتحان که گند زده، هیچ همان جا بله رو هم گفته

روحش شاد زیبا و دلنشین

گاهگاهی که دلم میگیرد..... می گویم... به کجا باید رفت! به که باید پیوست! به که باید دل بست! به دیاری که پر از دیوار است؟ حس تنهایی درونم می گوید... شکستن این دیواری که درونت داری تو خدا را داری وخدا اول وآخر با توست....