نتایح جستجو

  1. *زهره*

    واااا کسری جان کجا بودی مگه؟ قبلا هم بودمااا

    واااا کسری جان کجا بودی مگه؟ قبلا هم بودمااا
  2. *زهره*

    منم مرده ی دست و دل بازیتم نمیخواد تو از این خرجا بکنی رامینی ببینم این سوغاتی ما چی شد؟؟

    منم مرده ی دست و دل بازیتم نمیخواد تو از این خرجا بکنی رامینی ببینم این سوغاتی ما چی شد؟؟
  3. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    سرباز از برج دیده بانی نگاه می کرد و عکاس را می دید که بی خیال پیش می آمد. سه پایه اش را به دوش می کشید. هیچ توجهی به تابلوی«منطقه نظامی/ عکاسی ممنوع» نکرد. هوا سرد بود و حوصله نداشت از دکل پایین بیاید. مگسک را تنظیم کرد و لحظه نفس در سینه اش حبس شد. تلفن که زنگ زد، تیرش خطا رفت. ـ جک...
  4. *زهره*

    تقصیر منه این همه با احساس جواب تو رو میدم شرق زده وارو نامرد پیتزا تک خور

    تقصیر منه این همه با احساس جواب تو رو میدم شرق زده وارو نامرد پیتزا تک خور
  5. *زهره*

    مرسی خوبه فعلا خوبی رامین؟ چه خبرا؟ چکار میکنی با درس مرسا؟

    مرسی خوبه فعلا خوبی رامین؟ چه خبرا؟ چکار میکنی با درس مرسا؟
  6. *زهره*

    برادرزاده مه

    برادرزاده مه
  7. *زهره*

    چیل خودت چپل!!!

    چیل خودت چپل!!!
  8. *زهره*

    ymmmmm

    ymmmmm
  9. *زهره*

    مبارکههههه خوش اومدی صدیق جان

    مبارکههههه خوش اومدی صدیق جان
  10. *زهره*

    سلام نانازم میسی تو خوبی؟ گلم نیستیاااا

    سلام نانازم میسی تو خوبی؟ گلم نیستیاااا
  11. *زهره*

    یمممممممم

    یمممممممم
  12. *زهره*

    خیلی خیلی مرسی

    خیلی خیلی مرسی
  13. *زهره*

    Life has taught us that love does not consist in gazing at each other, but in...

    Life has taught us that love does not consist in gazing at each other, but in looking outward together in the same direction. --Antoine de Saint-Exupery
  14. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  15. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  16. *زهره*

    خواهش خواهش

    خواهش خواهش
  17. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  18. *زهره*

    سلام میسی ملیسای زیبای من خوبی خانومم؟

    سلام میسی ملیسای زیبای من خوبی خانومم؟
  19. *زهره*

    دی: یم

    دی: یم
  20. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    مادر مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم ... اون همیشه مایه خجالت من بود اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت یک روز اومده بود دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟...
بالا