نتایح جستجو

  1. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    داستانی حقیقی و بسیار خواندنی: داستانی حقیقی و بسیار خواندنی: داستانی حقیقی و بسیار خواندنی: اناری که حقانیت شیعه را اثبات کرد جمعی از موثقین نقل کردند: « مدتی بحرین تحت نفوذ خارجیان بود. آنها مردی از مسلمانان را حاکم بحرین کردند تا شاید به علت حکومت کردن شخصی مسلمان، آنجا آبادتر شود و به...
  2. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اخی ملودی جان حتما اونم حسابی خستست مرسی عزیز خوبم شما خوبین؟
  3. **sama

    تو این شب واسه مریضا دعا کنید

    دعا دعا منم از ته قلب ارزو می کنم همی بیمارا شفا پیدا کنن. اه........
  4. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام سلام سلام دوستان امشب تا من امدم همه دارن میرن چرا؟
  5. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مرسی محمد اقا قابلی نداشت. ممنون تنهایی جان حتما
  6. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    ببخشید که تایپش قاتی شد.شبی اروم و قشنگ وخوابی شیرین داشته باشین
  7. **sama

    سلام ممنون شبتون به خیر.من26 از تهران.

    سلام ممنون شبتون به خیر.من26 از تهران.
  8. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    تــا اوج نــا اميــدي تــا اوج نــا اميــدي سلام به دوستان گلاز این طرفا رد میشدم گفتم ی قصه بگم بعد برمتــا اوج نــا اميــديروزی تصمیم گرفتم كه دیگر همه چیز را رها كنم. شغلم را، دوستانم را، مذهبم را و خلاصه تمام وابستگي هاي زندگی ام را !به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خداوند صحبت كنم و اگر...
  9. **sama

    سلام دوست عزیز ممنون لطف کردی ایام به کام.موفق باشی

    سلام دوست عزیز ممنون لطف کردی ایام به کام.موفق باشی
  10. **sama

    سلام مرسی شما خوبین؟دوست عزیز اگه دوست دارید از مشخصاتون میگین؟

    سلام مرسی شما خوبین؟دوست عزیز اگه دوست دارید از مشخصاتون میگین؟
  11. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    حتما محمد جان
  12. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    هیزم شکن هیزم شکن روزی، وقتی هیزم شكنی مشغول قطع كردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه. وقتی در حال گریه كردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می كنی؟ هیزم شكن گفت كه تبرم توی رودخونه افتاده. فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت. "آیا این تبر توست؟" هیزم شكن جواب داد...
  13. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    شبت بخیر ارامش جان با اجازه من ی داستان دیگه بگم امیدوارم تکراری نباشه
  14. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مرسی نگار جان ارامش جان نسیم خانوم و اقا محمد
  15. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام سلام سلام دوستان عذر میخوام من بی مقدمه وازد شدم شب قشنگی براتون ارزو می کنم عیدهمه مبارک
  16. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    رابی نیمکت پیانو را عقب کشید؛ نشست و شروع به نواختن کرد. وقتی اعلام کرد که کنسرتوی 21 موتزارت در کو ماژور را انتخاب کرده، سخت حیرت کردم. ابداً آمادگی نداشتم آنچه را که انگشتان او به آرامی روی کلیدهای پیانو می‌نواخت بشنوم. انگشتانش به چابکی روی پرده‌های پیانو می‌رقصید. از ملایم به سوی بسیار رسا و...
  17. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    یک روز رابی نیامد و از آن پس دیگر او را ندیدم که به کلاس بیاید. خواستم زنگی به او بزنم امّا این فرض را پذیرفتم که به علّت نداشتن توانایی لازم بوده که تصمیم گرفته دیگر ادامه ندهد و کاری دیگر در پیش بگیرد. البتّه خوشحال هم بودم که دیگر نمی‌آید. وجود او تبلیغی منفی برای تدریس و تعلیم من بود. چند...
  18. **sama

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    شبی از آنِ رابی شبی از آنِ رابی این داستان واقعی است و ارزش خواندن را دارد! این داستان را نه به خواست خود،‌ بلکه به تشویق و ترغیب دوستانم می‌نویسم. نام من میلدرد است؛ میلدرد آنور Mildred Honor. قبلاً در دی‌موآن Des Moines در ایالت آیوا در مدرسهء ابتدایی معلّم موسیقی بودم. مدّت سی سال است...
  19. **sama

    مرسی مریم جان میبوسمت خانومی

    مرسی مریم جان میبوسمت خانومی
بالا