نتایح جستجو

  1. ک

    حمید مصدق

    افسانه‌ي مردم افسانه‌ي مردم اين شعر مرا منقلب مي‌کند: ديدم او را آه بعد از بيست سال گفتم : اين خود اوست، يا نه، ديگري‌ست؟ چيزكي از او در او بود و نبود گفتم : اين زن اوست؟ يعني آن پري‌ست؟ هر دو تن دزديده و حيران نگاه سوي هم كرديم و حيران‌تر شديم هر دو شايد با گذشت روزگار در كف باد خزان...
  2. ک

    سلام دوست گرامي! به شما خير مقدم عرض مي‌کنم!:gol: از اين‌که با تاپيک‌هاي زيباي‌تان بر رونق و...

    سلام دوست گرامي! به شما خير مقدم عرض مي‌کنم!:gol: از اين‌که با تاپيک‌هاي زيباي‌تان بر رونق و غناي تالار مي‌افزاييد از جانب خودم از شما سپاس‌گزاري مي‌کنم: نيماپوشيج، حميد مصدق... فقط طنزنامه‌ي شما به اشتباه در قسمت "مشاهير" بنا شده بود و تکراري بود... به‌ناچار با تاپيک پيشين ادغام کرده، به تالار...
  3. ک

    عزيزم! پيغام خصوصي رسيد؟ لطفا اقدام کن!

    عزيزم! پيغام خصوصي رسيد؟ لطفا اقدام کن!
  4. ک

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    مي‌خواهم آب شوم در گستره افق آن‌جا که دريا به آخر مي‌رسد و آسمان آغاز مي‌شود مي‌خواهم با هر‌آن‌چه مرا در برگرفته، يکي شوم! "مارگوت بيکل"
  5. ک

    اشک رازي ست، لبخند رازي ست... "شاملو"

    اشک رازي ست، لبخند رازي ست... "شاملو"
  6. ک

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    آزمودم عقل دور انديش را بعد از اين ديوانه سازم خويش را :gol: "مولانا"
  7. ک

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    چون چراغ لاله سوزم اندر بيابان شما اي جوانان عجم، جان من و جان شما! :gol: "اقبال"
  8. ک

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    آواز بلند! آواز بلند! وقت است که بنشيني و گيسو بگشايي تا با تو بگويم غم شب‌هاي جدايي بزم تو مرا مي‌طلبد، آمدم اي جان من عودم و از سوختنم نيست رهايي تا در قفس بال و پر خويش اسيرست بيگانه‌ي پرواز بود مرغ هوايي با شوق سرانگشت تو لبريز نواهاست تا خود به کنارت چه کند چنگ نوايي عمري است که...
  9. ک

    سلام عزيزم! خوبي دوست قديمي؟ از آواتار "شب قدر" به اين‌جا افتادم... غرض عرض سلامي بود!:gol:

    سلام عزيزم! خوبي دوست قديمي؟ از آواتار "شب قدر" به اين‌جا افتادم... غرض عرض سلامي بود!:gol:
  10. ک

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    کاروان رفت و تو در خواب و بيابان در پيش کي روي، "ره" ز که پرسي، چه کني چون باشي؟ :gol: (ياد وصف حال خودم افتادم!)
  11. ک

    آيا لقب ام المؤمنين ، سزاوار عايشه است ؟

    با احترام! به راستي از طرح اين پرسش‌ها چه سود؟ يعني همه‌ي درد و مشکلات "جهان اسلام" حل شده، رسيديم به اين‌که آيا عايشه سزوار اين لقب بوده يا نه؟ اطمينان داشته‌ باش با طرح دلايل از هردو طرف، هيچ‌کدام در نهايت به اعتقاد مذهبي طرف مقابل نمي‌پيوندن... ملاک‌هاي دو طرف با هم يکي نيست، همين مسائلو...
  12. ک

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    آسيمه سر رسيدي از غربت بيابان دل‌خسته ديدمت از آوار خيس باران وامانده در تبي گنگ، ناگه به من رسيدي من خود شکسته از خود در فصل نااميدي در برکه دو چشمت نه گريه و نه خنده گم کرده راه شب را سرگشته چون پرنده :gol:
  13. ک

    سلام! خوبي گلرخ‌خانم؟! :gol: حالي از ما نمي‌گيري دوست قديمي! به شکوفه‌ها به باران برسان سلام ما...

    سلام! خوبي گلرخ‌خانم؟! :gol: حالي از ما نمي‌گيري دوست قديمي! به شکوفه‌ها به باران برسان سلام ما را...:gol:
  14. ک

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    شبي بود و بهاري، در من آويخت چه آتش‌ها، چه آتش‌ها برانگيخت فرو خواندم به گوشش قصه‌ي خويش چو باران بهاري اشک مي‌ريخت. :gol: "ه‍. الف. سايه"
  15. ک

    بنده التماس دعا دارم! :d

    بنده التماس دعا دارم! :d
  16. ک

    :d اِ! چه عوضش کردي؟؟ قشنگ بود اتفاقا! اما خودمونيما، اين يکي خيلي قشنگ‌تره... حالام دلتو گرفته...

    :d اِ! چه عوضش کردي؟؟ قشنگ بود اتفاقا! اما خودمونيما، اين يکي خيلي قشنگ‌تره... حالام دلتو گرفته و مي‌خواي با يه تير دو نشون بزني... هم به دلت برسي و هم حال منو بگيري... :twisted: خيلي زرنگي آبجي! :d :gol:
  17. ک

    شازده کوچولو را ميهمان کردم... :gol:

    شازده کوچولو را ميهمان کردم... :gol:
  18. ک

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    "من خسى بى سروپايم" كه به سيل افتادم او كه مى‏رفت مرا هم به دل دريا برد! (در وصف خودم) :gol:
  19. ک

    شازده کوچولو

    به بهانه‌ي فصل 2 به بهانه‌ي فصل 2 خب اين هم از قسمت دوم شازده کوچولو. باز هم از دوستان تقاضا مي‌کنم، در مورد همين بخش به روايت‌گرداني بپردازند و هرچه به ذهن نيکوي‌شان مي‌رسد، مطرح کنند. سخني با بعضي از دوستان دلتنگي شما براي فصل‌هاي بعدي و نظم زماني، کاملا قابل احترام است...راستش دلايلي براي...
  20. ک

    شازده کوچولو

    متن کتاب (2) متن کتاب (2) 2 اين جوری بود که روزگارم تو تنهايی می‌گذشت بی اين که راستی راستی يکی را داشته باشم که باش دو کلمه حرف بزنم، تااين که زد و شش سال پيش در کوير صحرا حادثه‌يی برايم اتفاق افتاد؛ يک چيز موتور هواپيمايم شکسته بود و چون نه تعميرکاری همراهم بود نه مسافری يکه و تنها دست به...
بالا