ماندن همیشه خوب نیست...ماندن همیشه خوب نیست...رفتن هم همیشه بد نیست...
گاهی رفتن بهتر است.گاهی باید رفت...باید رفت تا بعضی چیز ها بماند...
اگر نروی هر انچه ماندنیست خواهد رفت...
اگر بروی شاید با دل پر بروی و اگر بمانی با دست خالی خواهی ماند...
گاهی باید رفت و بعضی چیزها که بردنی ست با خود برد...
در اینه دیدم تصویر زلالی از عشق
در اینه دیدم شوق پرواز پرستوهارا
نالان میگفتند
از دوریاشان
از جدایشان
از محبتی که دیگر نیست
که دیگر جایی برای ماندن ندارد
دلشان میسوزد که چرا قطره اشک باران را
در میان پرهایشان...
السلام علیک یا شمس الشموس
بر در دوست به امید پناه آمده ایم
همره خیل غم و حسرت و آه امده ایم
چون ندیدیم پناهی به همه ملک جهان
لاجرم سوی رضا بهر پناه آمده ایم
یا امام رضا بازم
از همین راه دور زیارتت میکنم آقا جونم حاجت دوستامو بده یه نظرم به من ...
آری همیشه قصه این چنین بوده است
گفتی از دلتنگی هایم دیگر سخنی نگویم
من امشب دلتنگی هایم را به دست باد سپردم
تا این باد با دلتنگی هایم چه کند
آیا دلتنگی های مرا به دریا خواهد برد؟
و فریادش را با فریاد موج های بیتاب یکی خواهد کرد؟
یا در شبی بارانی
بر سنگفرش کوچه ی خلوت جاریش می کند...
گر چه با يادش، همه شب، تا سحر گاهان نيلي فام،
بيدارم؛
گاهگاهي نيز،
وقتي چشم بر هم مي گذارم،
خواب هاي روشني دارم،
عين هشياري !
آنچنان روشن كه من در خواب،
دم به دم با خويش مي گويم كه :
بيداري ست ، بيداري ست، بيداري !
***
اينك، اما در سحر گاهي، چنين از روشني سرشار،
پيش چشم اين همه...