نتایح جستجو

متن ها فوق العاده بود متن امضا و زندگینا مه هم از اون ها بهتر از خودتونه این دوتا؟

درد اینجاست که نه تحمل سکوتت را دارند و نه تحمل گفته هایت و برای پایان دادن به این مرثیه باید نبودو....... نبودو......... . . . نبود.

سلام ببخشید من فکر کردم وبلاگ دیگه دارین ممنون الان میرم همه شو می خونم اینم الان یدفعه اومد تو ذهنم درد اینجاست که نه تحمل گفته هایت را دارند و نه تحمل سکوتت کاش باد ما را با خود ببرد تا جایی دور ان جا که درد هایش را درمانی باشد البته هرگز و ابدا به متن ها و شعر های شما نمیرسه

چشم هایم را بسته ام پلک های کودکانه ام را گشوده ام و با ذهن اب و افتاب پی تو می گردم. کفش هایم را اویخته ام و با پاهای برهنه به سویت پر گشوده ام . از اهالی اسمان سراغت را گرفته ام نزدیک های صبح فرشته باران در گوشم گفت هرجا که من هستم تو نیستی این روزها می خواهم خودم را جایی جا بگذارم تا...

چشم هایم را بسته ام پلک های کودکانه ام را گشوده ام و با ذهن اب و افتاب پی تو می گردم. کفش هایم را کنار گداشته ام و با پاهای برهنه به سویت پر گشوده ام . از اهالی اسمان سراغت را گرفته ام نزدیک های صبح فرشته باران در گوشم گفت هرجا که من هستم تو نیستی این روزها می خواهم خودم را جایی جا بگذارم...

خب غم داره دیگه این روزگار یهو می یا تو دل ادم و نمیره بیرون یکی باید باشه غم دل ادمارو بیرون کنه یکی که جنسش خیلی خاص و ناب خدا کنه زودی بیاد درضمن تپلو هم نیسدم من ورزشکارم بله هم خوشتیپ خوش استیل:D

سلام من که از خدامه لینک بدید لطفا

تو در این ازدحام تو در توی دنیا درقعر این تاریکی ها همین پایین روی این زمین چه کهکشانی کاشته ایی که مرا اینگونه اینجا با این همه طوفان و حیرانی نشانده ایی ببین صبر هایم سوال شده اند تا سوال هایم فراموش نشندو غرق این حیرانی نشدم جوابم را می دهی؟

راه خواهم افتاد باز ،از ریشه به برگ.. باز، از "بود" به "هست".. باز از خاموشی تا فریاد!

[IMG]

خدایا من با تمام اندازه کمم دیگر تمام شدم خسته ... تو که بی اندازه ایی مرا ببخش و مگذار اینگونه ازبین بروم مگذار :cry:

راه فراری نیست گاهی اوقات تمام دنیا تعریف می شود در همین چند کلمه . . . .

(رویای هامون اولین مونولوگ): خواب می بینم که در کنار دریا هستم و با عده ای آشنا و غریبه به سویی می روم. (و در ادامه...) انسان از آن چیزی که بسیار دوست می دارد خود را جدا می سازد. در اوج خواستن نمی خواهد...در اوج تمنا نمی خواهد. دوست می دارد اما در عین حال می خواهد که متنفر باشد. امیدوار است...

(رویای هامون اولین مونولوگ): خواب می بینم که در کنار دریا هستم و با عده ای آشنا و غریبه به سویی می روم. (و در ادامه...) انسان از آن چیزی که بسیار دوست می دارد خود را جدا می سازد. در اوج خواستن نمی خواهد...در اوج تمنا نمی خواهد. دوست می دارد اما در عین حال می خواهد که متنفر باشد. امیدوار است...

ایران: بیژن ! یه قولی بهم میدی؟ بیژن: تا چی باشه ! ایران : اینکه هیچوقت منو فراموش نکنی ، حتی اگه تَرکم کردی... بیژن : قول لازم نداره ، وقتی یکی وارد ِ زندگی آدم بشه ، آدم بخواد نخواد اون جزئی از خاطراتشه ! ایران : حتی اگه بره ؟ بیژن : حتی اگه بره ! در چشم باد-مسعود جعفری جوزانی

دست های خالی: دیشب کربلائی شدم. انگار آقا رو دیدم. خواستم بگم، ولی نشد. خواستم بگم اسیر بودم، دیدم همه‌ی اهل بیت‌ش به اسارت رفتن. خواستم بگم جهاد کردم، دیدم جهاد من کجا جهاد حسین کجا. خواستم بگم بچه‌م، دیدم دست‌م خالیه. دست‌م خیلی خالیه. با دست خالی چی کار می‌تونستم بکنم؟ حالا اومدم به‌ت بگم من...

خانه سبز: ببین… دلخوری، باش… عصبانی هستی، باش… قهری، باش… هر چی می خوای باشی باش… ولی حق نداری با من حرف نزنی… فـهمیـدی…؟

روزی روزگاری: خاله لیلا: یه مسابقه‌ هست که مردایی که ادعاشون می‌شه توش شرکت می‌کنن. مراد بیگ (خسرو شکیبایی ) :من ادعایی ندارم! خاله لیلا: ادعایی ندارم خودش کم ادعایی نیست

دنیا دنیایت را به جیزی یا کسی گره بزن که تور ابه بی کرانه ها ببرد به انکه بتی نباشد و بت خویشتنت را بشکند دنیا دنیایت را به چیزی یا کسی گره بزن که هر روز فصلی تازه و شوقی شیرین را در تو بیافریند نه انکه باری بر بارهایت بنشاند تو را در سطر سادگی ها نشناسد دنیا دنیایت را به کسی یا...