منم شبیه اینو دارم:
رفتم کلاس زبان پالتومو آویزون کردم رو چوب لباسی بعد از کلاس همینجوری زدم بیرون نفهمیدم پالتو تنم نیست ، رفتم خونه بازم نفهمیدم پالتومو جا گذاشتم، فرداش رفتم سر کار باز حالیم نشد پالتوم نیست...
گذشت تاشب که عاقای خونه گفت خانومم بیا بریم بیرون یه دوری بزنیم حوصله ام سر رفته...