نتایح جستجو

  1. ک

    جان کافري!

    جان کافري!
  2. ک

    اصطلاحات خودماني

    حرف خ (2) حرف خ (2) خراب: آشفته/ بي‌خود/ شوريده/ بهم‌ريخته/ شيدا/ مست خرابتم: آشفته تو هستم/ شيداي تو هستم/ در عشق تو شويده و شيدايم (- به خدا خرابتم، چرا قبول نمي‌کني؟!) خرابتيم: براي اظهار نهايت مخلصي و چارکري خراب رفيق: کسي که براي دوستش حاضر است هر کاري بکند، حتا اگر به...
  3. ک

    الاف توي فرهنگ لغات نيست چون همون جور که تصور مي‌کردي، علاف نوشته مي‌شه... پس خودتو اين قدر علاف...

    الاف توي فرهنگ لغات نيست چون همون جور که تصور مي‌کردي، علاف نوشته مي‌شه... پس خودتو اين قدر علاف نکن...(خنده)
  4. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    دزديده چون جان مي‌روي اندر ميان جان من سرو خرامان مني، اي رونق بستان من چون مي‌روي، بي‌ من مرو! اي جان جان، بي‌تن مرو! وز چشم من بيرون مشو! اي شعله تابان من!
  5. ک

    سلام به روي ماهت حامدي! چرا من هنوز باورم نشده تو در کنار مايي؟ انگار شبحته... چرا؟ حامد کاري کن...

    سلام به روي ماهت حامدي! چرا من هنوز باورم نشده تو در کنار مايي؟ انگار شبحته... چرا؟ حامد کاري کن که باور کنم هنوز تو جمع مايي... تنها نيستيم... باز هم هستي!
  6. ک

    سلام همساده! خوبي؟ منم نفسي مياد و مي‌ره... زنده‌ايم و شاکر... شما چه خبر؟ از درسا، امتحانا؟

    سلام همساده! خوبي؟ منم نفسي مياد و مي‌ره... زنده‌ايم و شاکر... شما چه خبر؟ از درسا، امتحانا؟
  7. ک

    صندلی داغ yasi

    سلام همساده سلام همساده خوبي متين خانوم؟ خوشحالم که تونستم توي صندلي داغت شرکت کنم... نظرت راجع به مفاهيم زير چيه: 1. خدا 2. انسان 3. مرگ 4. عشق 5. کودکي 6. زندگي 7. کافر خداپرست ... 8. بهترين فيلمي که ديدي 9. بهترين ترانه‌ يا آهنگي که شنيدي. 10. انتقاد از کافر خداپرست... :gol:
  8. ک

    سازمان در قرآن

    با ادب و احترام! اين بحث به "انتظارات بشر از دين" و به "جامعيت دين" بر مي‌گرده... حقيقت اينه که پيش از ظهور اسلام، فلسفه، رياضي... بوده، اگر هم اسلامي ظهور پيدا نمي‌کرد، باز اين تجربه‌ي بشري راه خودش رو ادامه مي‌داد.... چنان‌چه داريم مي‌بينيم... شما مي‌تونيد بگيد ما علوم تجربي اسلامي هم...
  9. ک

    خب هيچي نگو مرد... مگه چوبت زدن... من حتا شده به شوخي گفتم: ببخشين که مرد! البت منو مي‌شناسن...

    خب هيچي نگو مرد... مگه چوبت زدن... من حتا شده به شوخي گفتم: ببخشين که مرد! البت منو مي‌شناسن... بم گير نمي‌دن...
  10. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    تو مسافري روان کن، سفري به آسمان کن تو بجُنب پاره پاره، که خدا دهد رهايي بنگر به قطره‌ي خون، که دلش لقب نهادي که بگشت گِرد عالم، نه ز راه پرّ و پايي نفسي روي به مغرب نفسي روي به مشرق نفسي به عرش و کرسي که ز نور اوليايي بنگر به نور ديده، که زند بر آسمان‌ها به کسي که نور دادش، بنماي آشنايي...
  11. ک

    احساسمون نسبت به مرگ، به هم نزديکه... راستش چه خوب چه بد اين مرگ اگه نمي‌بود اين همه شعر و...

    احساسمون نسبت به مرگ، به هم نزديکه... راستش چه خوب چه بد اين مرگ اگه نمي‌بود اين همه شعر و دلتنگي هم نمي‌بود... راستي هر موقع حالت سرجاش اومد بگو يه چيز جالب نشونت بدم...
  12. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    درخت و برگ برآيد ز خاک اين گويد که "خواجه، هرچه بکاري، تو را همان رويد" تو را اگر نفسي ماند، جز که عشق مکار که چيست قيمت مردم؟ هرآن‌چه مي‌جويد
  13. ک

    حال کامرانم چه طوره؟ سرافراز کردي کامران... خوشحالم که اومدي...

    حال کامرانم چه طوره؟ سرافراز کردي کامران... خوشحالم که اومدي...
  14. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ماييم در اين گوشه، پنهان شده از مستي اي دوست! حريفان بين يک‌جان شده از مستي از جان و جهان رسته، چون پسته دهان بسته دم‌ها زده آهسته، زان راز که گفتستي
  15. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    يه شب مهتاب ماه مياد تو خواب منو مي‌بره کوچه به کوچه باغ انگوري باغ آلوچه دره به دره صحرا به صحرا اون‌جا که شبا پشت بيشه‌ها يه پري مياد ترسون و لرزون پاوش مي‌ذاره تو آب چشمه شونه مي‌کنه موي پريشون... "شاملو"
  16. ک

    پيش‌تر رؤيت شد... (خنده)

    پيش‌تر رؤيت شد... (خنده)
  17. ک

    بچه ها من هیچوقت نمیتونم ازدواج کنم ... جالبه نه ؟ ;)))))))

    چند حالت داره: يا به آرزوت مي‌رسي پس انگار مي‌ري که ‌بميري! يا به آرزوت نمي‌رسي اما هم‌چنان اين آرزو رو مي‌کني... پس همون بهتر که بري بميري! يا به آرزوت نمي‌رسي و نمي‌خواي ديگه اين آرزو رو بکني... شکر اين نعمت الهي و امداد‌ غيبي رو به جا بيار... :w11:دولت خدمت‌گوذار رو دعا کن! :w17: رفتن و...
  18. ک

    خاطرات کودکي (+ عکس)

    روز آخر سال اول! روز آخر سال اول! آخر سال با معدل 75/19 قبول شدم. آخرين امتحانمون شفاهي بود. بايد متن کتاب فارسي رو برا خانوم مي‌خونديم. بهمون گفت: امروز روز آخره! مي‌تونيم بريم و از فردا ديگه کلاس نداريم. امتحانمو که دادم، هنوز چند تا ديگه از بچه‌ها باقي مونده بودن. از مدرسه رفتم بيرون، دستمو...
  19. ک

    خاطرات کودکي (+ عکس)

    معلم سال اول (3) معلم سال اول (3) روز‌هاي بعد، نتونستم درسام رو به خوبي روزهاي اول بخونم. توي دلم مي‌گفتم: آخه لامصب! اين مرديکه چي داره که تو زنش شدي؟! يه روز که مشقامو کامل ننوشته بودم، منو آورد جلوي کلاس با خشونت تمام ازم خواست دستمامو ببرم بالا. چوب کلفت سي‌سانتي‌شو برد بالا و پايين...
  20. ک

    خاطرات کودکي (+ عکس)

    معلم سال اول (2) معلم سال اول (2) خانوم نيازمند يه پسر داشت به اسم محمد. يه روز به بلوزم نگاه کرد:‌ -اين رو کي دوخته پسرم؟ -مامانم -جدي؟ خيلي قشنگه! مامان يه ماشين بافندگي داشت. آقاجون براش خريده بود باهاش سرگرم بشه. بعد از مامان، خاله‌عصمت و خانم جاويد و... هم خريدن. قضيه رو به مامان...
بالا