نتایح جستجو

  1. mani24

    ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****

    صفحه 319.......آیه 99 تا 113 سوره طه
  2. mani24

    [IMG] همراه تو قذم در صحرای عشق می گذارم... لیلی شده ام و تو را مجنون خود می پندارم... عطر...

    [IMG] همراه تو قذم در صحرای عشق می گذارم... لیلی شده ام و تو را مجنون خود می پندارم... عطر تنت را نفس می کشم ... پاهایم را با شن های زیر پای تو می پوشانم.... و خوشبختی ام را به چشم می بینم... روزی می آید که من و تو به کلبه ی وصال می رسیم... آینده را روشن تر از هر ستاره می بینیم... و...
  3. mani24

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم :gol::gol:
  4. mani24

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    پس نقش عطار چی شد
  5. mani24

    [IMG]

    [IMG]
  6. mani24

    رد پای احساس ...

    این روزا خیلی تنهام، خیلی داغونم هست کسی که مثل من دلش نه برای کسی، نه برای عشقی، نه برای جایی… نه برای چیزی! بلکه دلش برای خودش تنگ شده… برای خود خودش
  7. mani24

    رد پای احساس ...

    بدترین حسه دنیا اینه که بدونی کسی که دوسش داری همون اندازه یکـــــــــــــــــی دیگه رو دوست داره !
  8. mani24

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  9. mani24

    هزاران گل برای گل نرگس(برای تعجیل در ظهور صلوات)

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و آلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  10. mani24

    [IMG] هر چه دلم را خالی میکنم ؛ دوباره پر میشود از تو.... چه برکتی دارد دوست داشتنت...!

    [IMG] هر چه دلم را خالی میکنم ؛ دوباره پر میشود از تو.... چه برکتی دارد دوست داشتنت...!
  11. mani24

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    نغمه ایرانی ........... در نخش آخا گاوه
  12. mani24

    ساز دلت که کوک نباشد … فرقی نمی کند کجا باشی ! سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری هر دو یک رنگ دارد،...

    ساز دلت که کوک نباشد … فرقی نمی کند کجا باشی ! سرزمین مادری ؛ یا خانه پدری هر دو یک رنگ دارد، رنگ دلتنگی [IMG]
  13. mani24

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    " خداحافظی ات " عجب خرابه ای به بار آورده است ! نگاه کن ... مدت ها در تلاش اند مرا از زیر آوار تنهایی هایم بیرون کشند ...
  14. mani24

    مبادا شوخی شوخی وارد دل کسی شوید که او جدی جدی شما را به قلبش دعوت کرده باشد، یادتان باشد

    مبادا شوخی شوخی وارد دل کسی شوید که او جدی جدی شما را به قلبش دعوت کرده باشد، یادتان باشد
  15. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مرد نصفه شب در حالی که مست بوده میاد خونه و دستش می خوره به کوزه ی سفالی گرون قیمتی که زنش خیلی دوستش داشته، میوفته زمین و میشکنه مرد هم همونجا خوابش می بره… زن اون رو می کشه کنار و همه چیو تمیز می کنه… صبح که مرد از خواب بیدار میشه انتظار داشت که زنش جر و بحث و شروع کنه و این کارو تا شب ادامه...
  16. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    پس از 11 سال زوجی صاحب فرزند پسری شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسیار دوست داشتند. فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزی مرد بطری باز یک دارو را در وسط آشپزخانه مشاهده کرد و چون برای رسیدن به محل کار دیرش شده بود به همسرش گفت که درب بطری را ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله...
  17. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    در روزگارهای قدیم جزیره ای دور افتاده بود که همه احساسات در آن زندگی می کردند شادی، غم، دانش عشق و باقی احساسات. روزی به همه آنها اعلام شد که جزیره در حال غرق شدن است. بنابراین هر یک شروع به تعمیر قایقهایشان کردند. اما عشق تصمیم گرفت که تا لحظه آخر در جزیره بماند… زمانیکه دیگر چیزی از...
  18. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    گفتگو در رویاهایم دیدم با خدا گفت وگو می كنم.خدا پرسید:پس تو می خواهیبا من گفت وگو كنی.من در پاسخ گفتم:آخر وقت دارید؟خدا خندید و گفت:وقت من بی نهایتاست.در ذهنت چیست كه می خواهی از من بپرسی؟پرسیدم:چه چیز بشر شما را سخت متعجب میسازد؟ خدا پاسخ داد:كودكی شان.این كه آنها از كودكی شان خسته...
  19. mani24

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    ﻭﻗﺘﯽ ﺳﺎﺭﺍ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻟﻪ، ﺷﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﻭ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﺵ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ . ﻓﻬﻤﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺩﺭﺵ ﺳﺨﺖ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﭘﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺪﺍﻭﺍﯼ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ . ﭘﺪﺭ ﺑﻪ ﺗﺎﺯﮔﯽ ﮐﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﺴﺖ ﻫﺰﯾﻨﻪ ﺟﺮﺍﺣﯽ ﭘﺮﺧﺮﺝ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﺩ . ﺳﺎﺭﺍ ﺷﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﭘﺪﺭ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ : ﻓﻘﻂ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ...
بالا