نتایح جستجو

  1. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    تب دیشب حسابی تب و لرز کرده بودم.هر چی پتو انداختم رو سرم انگار تو یخچال بودم.بد یهو تب کردم.این فرآیند به صورت نوسانی تکرار میشد.تب و لرز... دلم می خواست هر چی زودتر صبح بشه...همه خواب بودند،حتی توانایی بلند شدن از تخت رو نداشتم...اگه خونه بودم هزار بار مامان و بابا جونم منو می بردند دکتر اما...
  2. FZ.H

    اسپم ها ، تاپیک های تایید نشده ، پست های تکراری و حذف شده!!

    وقتی کسی به دل نشست،نشستنش مقدس است،حتی اگر نخواهدت،نفس کشیدنش بس است... وقتی کسی رو دوست دارید وظیفه فقط دوست داشتنه نه مالکیت
  3. FZ.H

    سلام.قابل نداشت

    سلام.قابل نداشت
  4. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    پارچه اینجا پارچه خیلی ارزونه.از اونجایی که مامان و بابا و مادربزرگ و خواهر و داماد و خواهرزاده و عمه و شوهر عمه و...دارند میرن مکه،مامان افتاد تو کار خرید سوغاتی.تو مازندران خیلی برای سوغاتی اهمیت قائل میشند.مامان هم همش پول میفرسته تا من پارچه بخرم تا برای خلعت مکه بده به فامیلها.سوغات مکه از...
  5. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    خوب حتما آدرس بدید که اگه اومدند برای تحویل جنازه،تو شهر غربت دچار مشکل نشن و من کمکشون کنم:biggrin:
  6. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    حوصلمون سر رفته بود من و مریم زده بود به سرمون که چکار کنیم...دیدیم تبلیغ اکران یه فیلم تو تالار دانشگاهه...فکر کردیم قضیه یه فیلم خانوادگیه ... شال و کلاه کردیم و رفتیم تو تالار نشستیم.چیزی از اسم فیلم نتونستیم در بیاریم که محتواش چیه...ما منتظر یه فیلم خانوادگی .... اکران که شروع شد با این...
  7. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    رقص شمشیر بلوچها واقعا معرکه هست با موسیقی قشنگ اینجا...بار اول رقص شمشیر رو تو مراسم سالگرد تاسیس دانشگاه دیدم...
  8. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    البته خطرش با اومدن هواپیما بیشتره که صد درصد پاتون به زمین نمیرسه.باز حالا شاید یه درصد احتمال داره تو جاده به دست اشرار محترم بیفتید...اووووووووووووووووووه نه بابا.جاده امنه.جدی میگم.کلی اینجا مخصوصا جاده ها تحت نظر نیروهای امنیتیه.تا چند سال پیش شب هیچ ماشینی جرئت نمیکرد تو جاده زاهدان بره و...
  9. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    یه بار به سرم زد که برم و از این نوارهای مخصوص لباس بلوچی بخرم و بزنم دور لبه آستین مانتوم.من و مریم شال و کلاه سر کردیم و رفتیم بازار.دود از سرمون بلند شد.فکر می کردیم این نوارهای دور لباسشون یه چیز ساده هست.در صورتی که کار دست بوده و کلی گرونند.... حالا ببینیم وام می تونیم بگیریم تا لااقل برای...
  10. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    ممنون خانمی.شکر خدا راضی ام.گاهی وقتها باید دور شد.باید سفر کرد و گاهی وقتها رفت تو دل جایی که میگند خطره...اینجا که منو ساخت...تجربه سخت و قشنگیه برام.
  11. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    پلیس چیه؟خوردنیه یا آشامیدنی؟ما جلوی ساختمانها خوابگاهمون نگهبانهم نداریم:cry::cry::cry: چه برسه به دانشگاه که پلیس وایسه:w08::w08: حراست دم در دانشگاهه،مثل همه دانشگاه ها!می تونید خودتون یه سفر چند روزه داشته باشید تا با حقایق آشنا بشید،البته دور از جون قبلا وصیت نامه رو هم به والدینتون بدید و...
  12. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    امروز دیر از خواب بیدارشدم.مامان زنگ زد.کلی باهاش حرف زدم.وقتی حرف میزنه دلم میخواد این صحبتها تموم نشه.دلم براش تنگ شده. کار خاصی نداشتم.با یه دوست نشستیم و همزمان با فاصله دور به یه آهنگ گوش دادیم و من کلی گریه کردم...هوای خونه دارم،هوای با تو بودن،چه سخته باورش که تو رفتی از کنارم... نتونستم...
  13. FZ.H

    من و زندگی در زاهدان

    :surprised::eek::surprised::eek::surprised: این حرفها کدومه.البته حق دارید که این دید بد رو داشته باشید.من خودم قبل از اومدن فکر میکردم دارم میرم خط مقدم.اما اومدم اینجا دیدم نه!اینجا هم مثل همه شهرهاست.فقط گهگاهی یه بمبی میترکه:biggrin: جدا از شوخی شهر آرومیه.
  14. FZ.H

    سلام.توکل به خدا کن برادر خوبم.و تلاشتو بکن.البته فشار به خودت زیاد از حد نیار.در حد خودت.برات...

    سلام.توکل به خدا کن برادر خوبم.و تلاشتو بکن.البته فشار به خودت زیاد از حد نیار.در حد خودت.برات بهترینها رو آرزو دارم.
  15. FZ.H

    [IMG]

    [IMG]
  16. FZ.H

    [IMG]

    [IMG]
  17. FZ.H

    [IMG]

    [IMG]
  18. FZ.H

    [IMG]

    [IMG]
  19. FZ.H

    [IMG]

    [IMG]
  20. FZ.H

    [IMG]

    [IMG]
بالا