نتایح جستجو

ڪـاش میشـد خودمو یـﮧ جایی جا بذارم و برگـردم ببینم… دیگه نیستم!

باران شده ای! یک لحظه می باری یک هفته بیمارم...!

باران! بیا و رحم کن تو که می آیی، یاد او هم می آید آنوقت من می مانم بدون چتر روی سنگفرشهای خیسی که طعم تنهایی می دهند

السلام عليك يا علي ابن موسي الرضا

أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ 7 مرتبه التماس دعا

بانو نگار چشمانت سر جنگ دارند ؟ !! یا صلح ... ؟ اینطور که نگاه میکنند. اما انارستان آغوشت مرا به صلح دعوت میکنند . . . من همیشه تسلیمم من مرد صلحم کافیست کمی دستانت را تنگ تر کنی کمی طعم انار با عطر بهار نارنج بر جانم ریزی . . . [IMG]

فردی به خداوند گفت: اگر سرنوشت ما را نوشته ای پس چرا آرزو کنیم..؟؟ خدا گفت: شاید نوشته باشم هرچه آرزو کند..!![IMG]

گفتم " چَشم " و هر چه " بلای" نبودن بود به چشمانم كشيدم مي دانم آنقدر ، كه نگران سپردنم به باد بودی يادت رفت ، بگويي "بي بلا " ....

[IMG]

دلتنگی هایم را چگونه گویم وقتی قلم نیز نمی نویسد.....! تا جایی که خورشید به راهش ادامه دهد من هم ادامه خواهم داد و تو را فراموش نخواهم کرد تا وقتی که دریا ساحل را فراموش نکرده کاش میدانستی در دل شیشه ای من چه میگذرد؟؟؟ کاش میدانستی غروب های زندگی ام دیگر طلوعی ندارد... کاش نسیم غروب درد...

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

یکی را دوست دارم بیشتر از هر کسی همان کسی که مرا اسیر قلبش کرد یکی را دوست دارم که میدانم او دیگر برایم یکی نیست او برایم یک دنیاست یکی را برای همیشه دوست دارم کسی که هرگز باور نکرد عشق مرا

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم

وقصه امروزم راهب پیری کنار جاده نشسته بود. با چشمانی بسته و چهار زانو روی زمین نشسته بود و دستهایش روی زانویش بود. او در حال مراقبه بود که صدای خشن جنگجویی سامورایی مراقبه ی او را به هم زد: «پیرمرد، به من درسی از بهشت و جهنم بیاموز!» ابتدا راهب خود را به نشنیدن زد و پاسخی نداد. اما کم کم...

هرگز به دستش ساعت نمی بست!! روز از او پرسیدم پس چگونه است که همیشه سرساعت به وعده می آیی؟ گفت: ساعات را از خورشید می پرسم پرسیدم روز های بارانی چطور؟! گفت: ساعات بارانی همه ی ساعت ها ساعت عشق است! راست میگفت!! یادم امد که روز های بارانی او همیشه خیس بود

بـرای مــن بــی او حـتـی بــاران هــم بـلــای طبـیعــی اســت !

بعضی وقتا دلت میخواد تنهایی زیر بارون قدم بزنی... اما بارون نمیاد ! آسمون توام ؟؟؟