دختر بازی ( حکایت )
جوانی پیشه اش را کرده بود دختر بازی و هر روز معشوق جدیدی را بر خود می گزید و عشق بازی با آنان را از نان شب بر خود واجب می دانست . اخبار این شیطنت های جوان نقل مجلس دوستان و آشنایان شده بود که خبر به گوش پدر وی نیز میرسد. پدر آبرو مند که از شنیدن این اخبار در احوال فرزند...