هانی خیلی خوشحال شدم دیدمت
باید زودی برم یکی از دوستان منتظرمه
بهترین هارو برات ارزو میکنم.فعلا خدافظی
خطاب به اون دوستمون یادت نره پولاتو جمع کنی برام تبلت بخریااااا:دی
بعله شنیده.خودشو زده به اون راه:دی
شما هم حواس پرت شدیا.قبلا بهت گفتم من در یه رگم سارویه
تا قبل از دبیرستان هم ساری بودم بعد اومدم قائمشهر
دانشگاه هم روزبهان بودم
شما چی کار داری.اون دوستمون قراره بخره:دی
ترم 12؟ یا خود خدا:surprised::biggrin:
ترم قبل بنده خدایی بود ه برای پنجمین بار بود درس معاصر رو میگرفت.چه افتخاری هم میکرد:دی
تهدید نبود پیشنهاد بود..دیگه با خودت:دی
چه شانسی دارم من.خب دوباره پولاشو جمع کنه برام بخره:دی
منم منظورم همین بود.برای کاردانی که چند نفری 4 ساله شدن..الانم برم میتونم ببینمشون!!
چیز خوبی است.الان یه نفرم نخری میشیم 10 نفراااا..بچه ها رو هم خبر میکنم:دی
اشاره مستقیم ندارم ولی اون دوستمون لامپ که برامون نخرید حداقل یه تبلت با رایتل برامون بخره:دی
اره منم همش خاطرات و محیط دانشگاه های قبلیم میاد تو ذهنم. به اون دوران که فکر میکنی حسرت میخوری