آغاز می شوم هر صبح
با شنیدن صدای تو ...
نفس تو سرودِ
باران و بوسه را
به چشمانم می ریزد ...
متولد می شوم ...
به اشتیاق بودن در کنار تو ...
چراکه چشمانت رویای ابدی من است ...
در هر فصلی...
#ثریا_شجاعی_اصل
کنارم باش، این پاییز،
کنارم باش، می ترسم...
خزان را دوست دارم ، ولی بی تو؛
خیابان، کوچه ها، این شهر، این پاییز؛
تو را بدجور کم دارد!
بدون تو؛
گلوی آسمان ها؛ درد می بارد،
صدای خش خش این برگ ها بی تو؛
صدای نابهنجاریست باور کن؛
به بانگِ مرگ می مانَد!
اگر باشی،
اگر همراهِ من باشی؛
کنارِ تو؛
خزان...