یه روز خوب ... باز هم همان کافه ی همیشه
روی همان صندلی ... پشت همان میز
نشسته بودم
باز هم مثل همیشه دو تا قهوه سفارش دادم
یکی برای خودم و دیگری برای ...
هر روز صندلی تو خالی می ماند
داشتم به همان صندلی خالی نگاه میکردم به نبودنت
و به اینکه برای همیشه باید تنها به این کافه بیایم
یادم نیست که تو...