نتایح جستجو

  1. P

    التماس دعا

    خیلی ناراحت شدم علیرضا جان ایشالا خدا به مادرتون شفا بده و سایشون همیشه بالا سر بچه هاش باشه من هر وقت چیزی از خدا خواستم این ذکر رو چندین و چندبار میگم ماشاالله و لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم برای مادر شما هم گفتم ایشالا که هر چه زودتر خوب بشن
  2. P

    عید دوست داری کجا بری ؟

    کرمانشاه نرفتیم رفتیم خرم آباد از اونجا اهواز و بوشهر برگشتیم شیراز رفتیم اصفهان از اونجا هم خونه
  3. P

    خلوتی با خدا

    لذّینَ امَنوا وتَطمَئِنُّ قُلوبُهُم بذِکرِ اللهِ اَلا بذِکرِ الله تَطمَئِنُ القلوب
  4. P

    راهنمایی , سوالات و مشکلات مرتبط با باشگاه رو اینجا مطرح کنید

    ادمین جان منتظر پاسخ شماهستم
  5. P

    [IMG]

    [IMG]
  6. P

    عید دوست داری کجا بری ؟

    عید میریم کرمانشاه از اونجا اهواز و بوشهر و گناوه از اونجا هم کرمان و شیراز و برمیکردیم خونه .....
  7. P

    [IMG]

    [IMG]
  8. P

    راهنمایی , سوالات و مشکلات مرتبط با باشگاه رو اینجا مطرح کنید

    سلام مننون از شما چجوری همه پستهارو حذف کنم؟ میخام اکانتم حذف بشه که دیگه نیام یا نتونم بیام
  9. P

    راهنمایی , سوالات و مشکلات مرتبط با باشگاه رو اینجا مطرح کنید

    سلام من چجوری میتونم اکانتمو حذف کنم؟؟
  10. P

    مشاعرۀ سنّتی

    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
  11. P

    مشاعرۀ سنّتی

    یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی‌ای شمع مزار خویش شد نی به آتش گفت: کاین آشوب چیست؟ مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟ گفت آتش بی‌سبب نفروختم دعوی بی‌معنی‌ات را سوختم زانکه می‌گفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود با...
  12. P

    مشاعرۀ سنّتی

    در خرابات مغان نور خدا میبینم وین عجب بین که چه نوری زکجا میبینم
  13. P

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بندگی چو فرمایگان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
  14. P

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا حالي است با جانان که جانم در نمي گنجد مرا سري است با دلبر که دل در بر نمي گنجد خرابات است و ما سرمست و ساقي جام مي بر دست در اين خلوتسراي دل بجز دلبر نمي گنجد چه غوغايي است درد او که در هر دل نمي باشد چه سودائي است عشق او که در هر سر نمي گنجد
  15. P

    مشاعرۀ سنّتی

    دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر کز آتش درونم دود از کفن برآید بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید
  16. P

    مشاعرۀ سنّتی

    در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی خرقه جایی گروو باده و دفتر جایی
  17. P

    مشاعرۀ سنّتی

    رشته تسبیح اگر بگسست معذورم بدار دستم اندر دامن ساقی سیمین ساق بود
  18. P

    مشاعرۀ سنّتی

    مصلحت دید من آن است که یاران همه کار. بگذارند و خم طره یاری گیرند.
  19. P

    مشاعرۀ سنّتی

    دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای فرشته ات به دو دست دعا نگه دارد
  20. P

    مشاعرۀ سنّتی

    تو بندگی چو فرومایگان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
بالا