نتایح جستجو

  1. محمد ساوه

    حسینیه باشگاه مهندسان ایران

    فرداي قيامت كه گرفتار ترينيم وحشت زده و بي كس و بي يار ترينيم آنقدر طرفدار من و توست ابالفضل انگار نه انگار گنهكار ترينيم :smile:
  2. محمد ساوه

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که...

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که کلا منگ بودم هی چن بار ریجکت کردم..اونم که اصن دس بردار نبود خلاصه برداشتم دیدم اههه این دوست سیریش ماس من : جانم بفرمایین ( بگو چه مرگته !! ) اون : یه سوالی داشتم..بپرسم؟ من : اره قربونت برم بپرس (...
  3. محمد ساوه

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که...

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که کلا منگ بودم هی چن بار ریجکت کردم..اونم که اصن دس بردار نبود خلاصه برداشتم دیدم اههه این دوست سیریش ماس من : جانم بفرمایین ( بگو چه مرگته !! ) اون : یه سوالی داشتم..بپرسم؟ من : اره قربونت برم بپرس (...
  4. محمد ساوه

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که...

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که کلا منگ بودم هی چن بار ریجکت کردم..اونم که اصن دس بردار نبود خلاصه برداشتم دیدم اههه این دوست سیریش ماس من : جانم بفرمایین ( بگو چه مرگته !! ) اون : یه سوالی داشتم..بپرسم؟ من : اره قربونت برم بپرس (...
  5. محمد ساوه

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که...

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که کلا منگ بودم هی چن بار ریجکت کردم..اونم که اصن دس بردار نبود خلاصه برداشتم دیدم اههه این دوست سیریش ماس من : جانم بفرمایین ( بگو چه مرگته !! ) اون : یه سوالی داشتم..بپرسم؟ من : اره قربونت برم بپرس (...
  6. محمد ساوه

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که...

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که کلا منگ بودم هی چن بار ریجکت کردم..اونم که اصن دس بردار نبود خلاصه برداشتم دیدم اههه این دوست سیریش ماس من : جانم بفرمایین ( بگو چه مرگته !! ) اون : یه سوالی داشتم..بپرسم؟ من : اره قربونت برم بپرس (...
  7. محمد ساوه

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که...

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که کلا منگ بودم هی چن بار ریجکت کردم..اونم که اصن دس بردار نبود خلاصه برداشتم دیدم اههه این دوست سیریش ماس من : جانم بفرمایین ( بگو چه مرگته !! ) اون : یه سوالی داشتم..بپرسم؟ من : اره قربونت برم بپرس (...
  8. محمد ساوه

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که...

    آقا ما ظهر خوابیده بودیم که گوشیم زنگ خورد..ینی زنگ نخورد..ویبره بود..در واقع ویبره خورد منم که کلا منگ بودم هی چن بار ریجکت کردم..اونم که اصن دس بردار نبود خلاصه برداشتم دیدم اههه این دوست سیریش ماس من : جانم بفرمایین ( بگو چه مرگته !! ) اون : یه سوالی داشتم..بپرسم؟ من : اره قربونت برم بپرس (...
  9. محمد ساوه

    تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند... همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای...

    تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند... همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد. روی تابلو نوشته بود "بهترین خیاط شهر" دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت " بهترین خیاط کشور" سومین خیاط نوشت "بهترین خیاط دنیا" چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد...
  10. محمد ساوه

    2014/7/13

    2014/7/13
  11. محمد ساوه

    تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند... همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای...

    تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند... همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد. روی تابلو نوشته بود "بهترین خیاط شهر" دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت " بهترین خیاط کشور" سومین خیاط نوشت "بهترین خیاط دنیا" چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد...
  12. محمد ساوه

    تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند... همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای...

    تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند... همیشه با هم بحث میکردند.. یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد. روی تابلو نوشته بود "بهترین خیاط شهر" دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت " بهترین خیاط کشور" سومین خیاط نوشت "بهترین خیاط دنیا" چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد...
  13. محمد ساوه

    درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

    ↶ازشنبــــه درونــــ خود تلنبــــار شدیمــــ ↶تا آخــــر پنــــج شنبه تکــــرار شدیمــــ ↶خیــــر سرمانــــ منتظــــر دیداریمــــ ↶جمعــــه شد و لنگــــ ظهر بیــدار شدیمــــ . . .↯ ↯ یامهـــבے (عج)
  14. محمد ساوه

    کلوپ آبیدلان.

    آخه تیم انقدر ضعیف! نحیف! به درد نخور یه گل خوردی فدای سرم دیگه گل دوم رو کجای دلم بذارم آخه! لنگی پاره پاره جنبه برد نداره:razz:
  15. محمد ساوه

    سلام علیکم و رحمه الله و برکاتو:D

    سلام علیکم و رحمه الله و برکاتو:D
  16. محمد ساوه

    ஜ ♫♪ *جشن تولـــــــدDDDIQ عزیز * ♫♪ ஜ

    و تو آن شبنم عشقی که با آمدنت به روزگار تیره و تارم رنگ مهر و وفا بخشیدی !:D دفترچه ی خاطرات قلبم را که خالی از عشق و یکرنگی بود، سرشار از عشق و محبت کردی !:D نازنیم ! زیباترینم ! حضور گرم و همیشگی ات را هزاران هزار بار سپاس می گویم :D سلام و درود خدمته دوستان عزیزم،شاد باشین:D الهی...
  17. محمد ساوه

    فقد برای خودمه.............

    سلام بر شما...مرسی ایده هاتم بوگو:D
  18. محمد ساوه

    تازه دسته بزنم دارم ها:w43:

    تازه دسته بزنم دارم ها:w43:
  19. محمد ساوه

    میخوای دعوا کنیم؟:d

    میخوای دعوا کنیم؟:d
  20. محمد ساوه

    سلام عمو جونم... هی بد نیستم...تموم شد عزیزه عمو جونم.... آواتارووووووووو:biggrin:

    سلام عمو جونم... هی بد نیستم...تموم شد عزیزه عمو جونم.... آواتارووووووووو:biggrin:
بالا