آغوش من دروازه های تخت جمشید است
می خواستم تو پادشاه کشورم باشی
آتش کشیدی پایتخت شور و شعـرم را
افسوس که می خواستی اسکندرم باشی
این روزها حتی شبیه سایه ات هم نیست
مردی که یک شب بهترین تعبیر خوابم بود
مردی که با آن جذبه ی چشمِ رضاخانیش
یک روز تنها علت کشف حجابم بود ...
در بازوانت قتلگاه کوچكی...