نتایح جستجو

  1. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    مگر می شود از هفت سالگی تا هفتاد سالگی مدام جریمه شد؟ نه. هرگز جریمه هایم را کامل ننوشتم. ولی به راحتی یک دانش آموز ناخلف، حرص معلم ها را درآوردم. جریمه که می شویم یادمان می آید چقدر قیافه هیجده بهتر از بیست بود. یا چقدر صدآفرین بهتر از هزار آفرین بود. چقدر اخراج از کلاس کیف می داد و چه...
  2. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    از کودکی همیشه فکر می کردم که پشت همه اعداد، داستانی نهفته است. این که پلاک خانه ها فرد است یا زوج حتماً روی حسم به آنها اثر می گذاشت. فرد ها را همیشه بیشتر دوست داشتم. شاید چون روزهای خوب هفته فرد بودند. مثل پنجشنبه های خوب که فردایش تعطیل بود و یا سه شنبه های طلایی. یا اینکه پلاک...
  3. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    صبر می کنم تا روزها و هفته های گمشده ام را از این ستاره ها پس بگیرم. مدت ها منتظر چنین فرصتی بودم اما تا تو بیشتر از هفتاد سال نوری فاصله داشتم. حالا نفس به نفس حضورت را کنار خودم حس می کنم. هفت قدم به سمت تو بر می دارم و تو باز هم بی قرار حضور منی. لبخند می زنی و لبخند هایت یکی از عجایب...
  4. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    می خواهمت چنان که شب خسته خواب را می جویمت چنان که لبِ تشنه آب را محو توام چنان که ستاره به چشم صبح یا شبنم سپیده دمان ، آفتاب را بی تابم آنچنان که درختان برای باد یا کودکان خفته به گهواره، تاب را بایسته ای چنان که تپیدن برای دل یا آن چنان که بال پریدن، عقاب را حتی اگر نباشی می آفرینمت...
  5. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    فردا تازه از راه رسیده . شاید هنوز پشت در است و فرصت در زدن پیدا نکرده. امشب با هم 777 شمع روشن را با یک نفس خاموش کردیم و سر آن داریم تا 7 شمع تازه بیفروزیم و به اعتبار این همه همراهی و عشق باز هم با یک نفس خاموشش کنیم. دلخوشی یعنی همین! همین که دنبال بهانه ای بگردیم که به کسی بگوییم...
  6. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    در راهروهای دراز، همکارانم درجا زنان به هم می رسند با آنها پنجره های بسته و هوای 25-20 درجه را شریک بوده ام همکارانم درجا زنان به هم می رسند و داوری میکنند: او ازین به بعد چطور زندگی خواهد کرد؟ بدون مرخصی سالانه، بدون قهوه ی ساعت 10 صبح، بدون رئیس! دارم به فصل ها برمیگردم هنوز همان 4تا...
  7. fati24

    چون میدونستم میتونی رو پات وایسی کمکت نکردم... مرد باید کمرش زیر مشکلات خم بشه...خخخ:D

    چون میدونستم میتونی رو پات وایسی کمکت نکردم... مرد باید کمرش زیر مشکلات خم بشه...خخخ:D
  8. fati24

    کلوپ آبیدلان.

    سلام به همه ابیای عزیز....:smile:
  9. fati24

    [IMG]

    [IMG]
  10. fati24

    کار خوبی کردی...

    کار خوبی کردی...
  11. fati24

    [مسابقات تالار هنر] - مسابقه شماره 02 موسیقی | دکلمه خوانی

    تمدید [نظرسنجی] مسابقه دکلمه خوانی شماره 02 تمدید [نظرسنجی] مسابقه دکلمه خوانی شماره 02 با سلام خدمت همه ی دوستان از اونجا که برخی از بچه ها هنگام دانلود به مشکل بر خوردند و نتونستند دکلمه بچه ها رو گوش بدن تصمیم گرفتیم که زمان نظر سنجی رو به مدت 2 روز تمدید کنیم.. بچه ها میتونن نظراتشون رو...
  12. fati24

    [IMG]

    [IMG]
  13. fati24

    سلام...تو زندان دنبالت میگشتم اینجا پیدات کردم....:d

    سلام...تو زندان دنبالت میگشتم اینجا پیدات کردم....:d
  14. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    مهم نیست چقدر طول بکشد ولی کافیست خانه را به قصد رفتن ترک کنی تا از همان دقیقه ی اول، دلتنگی بیاید و بنشیند روی طاقچه ی دلت. صبح ها هوایی صدای مادرت شوی و غروب ها به یاد بهانه گیری های پدر بیفتی. نان سنگک و پنیر و هندوانه برایت مفهوم دور همی های عصر تابستان را بدهد و آش رشته و پاییز و جمع...
  15. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    در زندگی همیشه چیزهای کوچکی ست که بتواند خاطرات را زنده کند. چیزی که بتواند برای ساعتی تو را درگیر گذشته های دور و نزدیک کند و باعث شود آهی از سر حسرت بکشی. یا لبخندی از بابت یک یادآوری شیرین چهره ات را روشن کند. چیزی به کوچکی یک عکس خانوادگی. یک تصویر قدیمی از خانه ی مادربزرگ به همراه تمام...
  16. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    خانه ی قدیم عمو جان حیاطی داشت به بزرگی یک باغ! میشد لا به لای درختهایش گم شد. از آن خانه های باصفا که الان دیگر فقط در فیلم ها پیدا می شوند. پر از باغچه و گل. دور تا دور تخت های بزرگ با فرش و گلیم های قشنگ. وسط حیاط یک حوض بزرگ پر از ماهی های قرمز با یک فواره ی بلند . خانه ی عمو جان محل...
  17. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    اولین پله، دلشوره داشتم. سلامم می لرزید و دست و دلم بیشتر. اما آمدم. گاهی تو دستم را گرفتی و گاهی شوق دیدار. هرچه بود رسیدم به امشب. به هفت آبان دوست داشتنی که هفتصد و هفتاد و هفت شب از با هم بودنمان می گذرد. حالا نمی دانم به چشم های کدامتان نگاه کنم. نمی دانم اولین سلامم را به کدام آینه...
  18. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    همیشه شب ها دلشوره عجیبی می گیرم. دیروز زن فالگیر می گفت طلسم است. اما راستش را بخواهید من به این چیزها اعتقادی ندارم. طلسم، جادو... همه اینها خرافات است. اما این دلشوره ها بی علت نیست. پس چرا من هرچه فکر می کنم دلیل خاصی برایشان پیدا نمی کنم؟ دلیل خاص... چه حرف کودکانه ای زدم. یعنی این فاصله...
  19. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    شب ها که ستاره هم فرو خفته است گلهای سپید باغ بیدار اند شبها که تو بی بهانه می گریی شبها که تو عطر شعرهایت را از پنجره ها نمی دهی پرواز گلهای سپید باغ بیدارند شبها که دل تو با غمی مأنوس پیوندی تازه می زند پنهان شبها که نسیم هم نمی آرَد از دره مه گرفته هیچ آواز در زیر دریچه تو بیدارند...
  20. fati24

    گفتگوی دوستداران برنامه "رادیو هفت"

    می گویی دوست دارم زیر باران قدم بزنم، اما وقتی باران می بارد، چتر به دست می گیری. می گویی آفتاب را دوست دارم، اما زیر نور خورشید به دنبال سایه می گردی. می گویی باد را دوست دارم، اما وقتی باد می وزد، پنجره را می بندی. می گویی و همان را که می گویی، نمی خواهی. حالا دریاب وحشت مرا وقتی می گویی...
بالا