نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نشسته روی شانه ام! نفس نفس ،سکوت من به دست تو ترانه شد تمام انتظار تو ... به سوی من روانه شد! به شاخه های سرو من کبوتری نمی پرد ... صدای خواهش تو را نسیم شب نمی برد !
  2. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    درکوچه پس کوچه های دیار دل ایستاده ام به تماشا ، به نظاره درجستجوی مسافری غریب که در خاطره ها جا مانده سراغش را از یادها وخاطره ها گرفتم نسیمی گفت: که در دیروز آرمیده است اگر نشانی از او می خواهی فردا در غروب خورشید بر خلوت تنهایی خویش نهیب زن شاید که بیدار شود شايد
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    الا يا ايها الساقي ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشکل‌ها
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    بر من پسندی گر منم ، دل را نسازم غرق غم باشد شفا بخش دلم ، کز عشق بیمارم کنی
  5. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    روزی آید که در پهنه ی دهر ذی حیاتی به غیر از خدا نیست اژدها همچنان تشنه کام است زانکه او تشنه ی جاودانی است! مشیری
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را چه به مهتاب که ما تیره و تاریم در موسم پاییز ، چونان ابر بهاریم محبوبه و مینا به کجا ای گل مریم ما بذر نداریم که یک لاله بکاریم . . .
  7. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    ستاره های عزیز ستاره های مقوایی عزیز وقتی در آسمان دروغ وزیدن میگیرد دیگر چگونه می شود به سوره های رسولان سر شكسته پناه آورد ؟ ما مثل مرده های هزاران هزار ساله به هم می رسیم و آنگاه خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد كرد
  8. رجایی اشکان

    thanks a lot dear

    thanks a lot dear
  9. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    به دیدارم بیا هر شب در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند دلم تنگ است . بیا ای روشن ، ای روشن تر از لبخند شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهیها دلم تنگ است.
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من او هستی من است که آینده دست اوست
  12. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    حتی عاقلترین مردمان نیز زیر بار سنگین عشق خم می شوند... اما به راستی عشق به سبکی و لطافت نسیم خوش است عشق تو را متعادل و متعالی می کند..... وقتی عاشقی، با هستی در یک تبادل و ارتباط عمیق قرار داری ، همه چیز در یک سطح مساوی قرار دارد با ارزش مساوی
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید یا پا فرانهید و خدا را خبر کنید
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست امشب به یاد کیست که یادم نمیکند
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد ز فکر آنان که در تدبیر درمانند در مانند
  16. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    گاهی به ماهرانه ترین وضع موجود لبخند میزنم از در ِ سیرک که بیرون می آیم یک نفر در گوشم می گوید : تو هیچ وقت دلقک خوبی نخواهی شد در راه خانه تنها به او فکر میکنم و به تختخوابی که هر شب در گوشم همین جمله را زمزمه کرده است!
  17. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یک دست جام باده و یک دست زلف یار رقصی چنین میانۀ میدانم آرزوست
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای رفیقان با وفا تنگ است
  19. رجایی اشکان

    English Talk

    yes your right and changing the face cannot change anything but facing the change can change everything:).
  20. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تو با من کاری نداری غریبه چرا تنهام نمی ذاری غریبه جای حسرت جای غم نشد برام یه دفعه شادی بیاری غریبه چشمم از چشم تو خونده بین ما حرفی نمونده غریبه
بالا