منو
انجمن
ارسال های جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
ارسال های جدید
جدیدترین ارسال های پروفایل
آخرین فعالیت
کاربران
بازدید کنندگان کنونی
جدیدترین ارسال های پروفایل
جستجو در ارسال های پروفایل
ورود
عضویت
جدیدترینها
جستجو
جستجو
جستجو فقط در عنوان ها
توسط:
آخرین فعالیت ها
ثبت نام
منو
ورود
عضویت
Install the app
نصب
جستجو
جاوا اسکریپت غیر فعال است برای تجربه بهتر، قبل از ادامه، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
نتایح جستجو
مشاعره با نام کاربر قبلی
من را چه سحر باشد و چه شامی و مهتاب کنجی بنشینیم وکشیم اشک به مهتاب
رجایی اشکان
ارسال #169
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعره با نام کاربر قبلی
سحر غین ghتو هم حاکی ز غمهاست در این باشگاه همه یک گونه تنهان
رجایی اشکان
ارسال #167
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
در حباب کوچک خود روشنایی خود را می فرسود ناگهان پنجره پر شد از شب شب سرشار از انبوه صداهای تهی شب مسموم از هرم زهرآلود تنفس ها...
رجایی اشکان
ارسال #63,919
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
تو برایم ترانه می خوانی سخنت جذبه ای نهان دارد گوییا خوابم و ترانه ی تو از جهانی دگر نشان دارد...
رجایی اشکان
ارسال #63,918
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعره با نام کاربر قبلی
(نمیدونستم:surprised:) سحر با من نگو از رنج و غمها که من هستم در اینجا مرد تنها مرا گریان و عریان افریدند مرا همواره تنها افریدند:redface:
رجایی اشکان
ارسال #165
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
گفتگوهای تنهایی
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم ولی نمی دانم چرا هنوز هم دیروزها بهترند...
رجایی اشکان
ارسال #9,193
Jun 27, 2015
تالار:
ادبیات
مشاعرۀ سنّتی
مرو ای همسفر! پشت سرت را هم نگاهی کن ببین این جا به خاک افتاده ام مانند جا پایت زمینگیرم ؛ زپا افتاده ام ؛ با این همه امّا برای آمدن آماده ام مانند جا پایت
رجایی اشکان
ارسال #63,913
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعره با نام کاربر قبلی
ثریا کرد با من تیغ بازی عطارد تا سحر افسانه سازی زحل با آن همه خونخواری و خشم مرا می دید و خون می ریخت از چشم
رجایی اشکان
ارسال #163
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
تو نوری ، در دلم شوری ، گلستانی و بارانی و چشمانِ تو می بارند ، شعرم را که می خوانی
رجایی اشکان
ارسال #63,910
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
[IMG]
[IMG]
رجایی اشکان
ارسال پروفایل
Jun 27, 2015
مشاعرۀ سنّتی
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را
رجایی اشکان
ارسال #63,908
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی ِ دلبندش را
رجایی اشکان
ارسال #63,906
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
[IMG]
[IMG]
رجایی اشکان
ارسال پروفایل
Jun 27, 2015
[IMG]
[IMG]
رجایی اشکان
ارسال پروفایل
Jun 27, 2015
مشاعرۀ سنّتی
به به خیلی زیبا بود در برکه اشکم همه دم نقش تو دیدم این هدیه خوبیست که از آب گرفتم
رجایی اشکان
ارسال #63,901
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
آن نازنین کجاست که یادم نمیکند صد غم به سینه دارم و شادم نمیکند یک لحظه آنکه بی من هرگز نمی نشست امشب به یاد کیست که یادم نمیکند
رجایی اشکان
ارسال #63,898
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم ثمر شود
رجایی اشکان
ارسال #63,896
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
مرا چشميست خون افشان ز دست آن كمان ابرو جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو
رجایی اشکان
ارسال #63,891
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
مرا همین بگذارند یك سخن با تو: به من بگو كه مرا از دهان شیر بگیر! به من بگو كه برو در دهان شیر بمیر! بگو برو جگر كوه قاف را بشكاف!
رجایی اشکان
ارسال #63,890
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
مشاعرۀ سنّتی
آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه،یک روز همین،آه تو را می گیرد گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد!
رجایی اشکان
ارسال #63,889
Jun 27, 2015
تالار:
مشاعره
قبلی
1
...
برو به صفحه ی
برو
4
5
6
7
8
9
10
بعدی
اول
قبلی
6 از 10
برو به صفحه ی
برو
بعدی
آخر
جستجو
بالا