محبس خويشتن منم ، از اين حصار خسته ام
من همه تن انا اللحقم ، كجاست دار ، خسته ام
در همه جاي اين زمين ، همنفسم كسي نبود
زمين ديار غربت است ، از اين ديار خسته ام
كشيده سرنوشت من به دفترم خط عذاب
از آن خطي كه او نوشت به يادگار خسته ام
در انتظار معجزه ، فصل به فصل رفته...