نتایح جستجو

جـای خـالـی ات ، طـوفـان کـاتـرینـاسـت ! تمـام هستـی ام را ویـران مـی کنـد . .

وقت امدنت باز خواهم کرد روزه هاى سکوتم را.....

به نبودنم مشکوکی! در بودنم مردد! از هیچ گلایه می سازی! از همه چیز بهانه! من کجای این نمایشم ؟

بیا زیرِ گنبد*هایِ سبزِ سبز ، دل آسمان را نگاه داریم ، بی* آنکه بشکند نطفه من یک حادثه بود ... تولدی اتفاقی* ... و بر حسب عادت زندگی* را ادامه دادم مادرم بچه نمی**خواست ... پدرم پسر می**خواست ... و من شاعر شدم ... و کمی* دیوانه امروز نوشتم ... زندگی* چیزی نیست جز سراب ... هر چند آبادانی هزار...

آرزو دارم یک بار... فقط یک بار دیگه برگردم به دوران مدرسه ساعت انشاء، بهم بگن موضوع انشاء: هرچه می خواهد دل تنگت بگو یا مثلاً موضوع آزاد! اونوقت به جای نوشتن از فواید درخت و درختکاری خیلی حرفا واسه نوشتن داشتم...

[IMG]

نفس هایت نت می شود برای ساز دلم، من نه به خاطر نداشتنت ... نبودنت ... ندیدنت نه برای این ها که برای نشِنیدنت بغض کردم .... صدایت که نباشد..... دنیا دیگر هیچ حرف قشنگی برای شنیدن نخواهد داشت

تنها تو که باشی کنار من دلـــــــــــــم قرص است. اصلا تمام قرص ها جز تـــــــــــــو ضرر دارند...

در راه، تنها چیزی که از خدا خواستم این بود که وقتی بالای سرش می‌رسم، زنده باشد و به خدا قول دادم که دیگه هیچ چیز ویژه‌ای از او نمی خواهم... به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در میان فرماندهان دفاع مقدس، برخی هنوز هم که هنوز است گمنامند و یا آنطور که باید، شناسانده نشده اند. سردارانی که...

در دل من چیزی است، مثل یك بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم، كه دلم می خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه، دورها آوایی است، كه مرا می خواند... " سهراب سپهری "

کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه حالت چطوره؟ وتوجواب میدی:خوبم!!! کسی باشه که محکم بغلت کنه و آروم تو گوشت بگه: میدونم خوب نیستی...!!!

همیشه جایــی برای رسیـــدن دستهایمـــــان بهـم خالـی بگذار یا با اشــك پـــــر خواهـد شد یا لبخنــــد!

دلــم لک زده برای یک عاشـقـانـه ی آرام که بنـشـینم کنج حریمتان بگذارید گِــله کنـم از همه کــابــوس هایی که چَـشـم شما را دور دیده اند ! دلتـنـگــی را بهـانـه کنـــم... تــمـام ریــه ام را پُــــر کنــم از عطـر حریمتان

وقتی فروغ را فهمیدم ، پرنده مردنی بود ... وقتی سهراب را فهمیدم ، پشت دریاها شهری بود ... وقتی اخوان را فهمیدم ، پاییز پادشاه فصلها بود ... ولی وقتی تو را فهمیدم ، شعر بیکار شده بود ...