نتایح جستجو

[IMG]

بله گلم ، هفتم اول رفتیم کافی شاپی در گلدیس و بعدش اومدیم همین کافی شاپی که امروز بودیم .

سلااااااااااااااااااااااام به روی ماهت . خوبی عسلی بانووووووووووووووووووووووو؟ دلمان تنگولیده براتوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون .

سلام خوبی مهندس ؟ چه میکنی ؟ آخه من هفتم هم بودم ، بعد امروز با دوستم هم قرار داشتم ، عروسی خواهرم یک هفته دیگه هست و حسابی درگیر بودم . بعد از من کیا اومدن ؟

[IMG]

[IMG]

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام خوبی ؟ من هم خوبم . خوب کوشولوها باید ساعت نه شب لالا کرده باشن ، الان فکر کنم یواشکی بیداری . برو بخواب . خوب بخوابی و خوابهای خوب ببینی و خواب کسی رو که دوست داری ببینی . شبت پرستاره . شب بخیر .

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام شیرین جونم . خوبی خانومی ؟ سال نوی شما مبارک باشه گلم .

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG][IMG]

[IMG]

[IMG]

سلام مهرداد جان سال نو مبارک . از طرف به خانم عزیز و زیبایتون هم تبریک بگید و روی ماهشون رو ببوسید .

سلام دوست عزیز ، تولدت مبارککککککککککککککککککککککککککککککک.

نخستين درس مهم - زن نظافتچى من دانشجوى سال دوم بودم. يک روز سر جلسه امتحان وقتى چشمم به سوال آخر افتاد، خنده‌ام گرفت. فکر کردم استاد حتماً قصد شوخى کردن داشته است. سوال اين بود: «نام کوچک زنى که محوطه دانشکده را نظافت می‌کند چيست؟» من آن زن نظافتچى را بارها ديده بودم. زنى بلند قد، با موهاى...

یکی از بستگان خدا شب کریسمس بود و هوا، سرد و برفی. پسرک، در حالی‌که پاهای برهنه‌اش را روی برف جابه‌جا می‌کرد تا شاید سرمای برف‌های کف پیاده‌رو کم‌تر آزارش بدهد، صورتش را چسبانده بود به شیشه سرد فروشگاه و به داخل نگاه می‌کرد. در نگاهش چیزی موج می‌زد، انگاری که با نگاهش ، نداشته‌هاش رو از...

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی...

لینک داستان گرگ و میش یا همون twilight با ترجمه و بدون سانسور :heart::gol::heart: لطفا تاییدش کنید .:redface: