دیدی که رسوا شد دلم؛ غرق تمنا شد دلم
دیدی که من با این دلِ بی آرزو عاشق شدم!
با آن همه آزادگی؛ بر زلف او عاشق شدم
ای وای اگر صیاد من؛ غافل شود از یادِ من… قدرم نداند….
فریاد اگر از کوی خود؛ وز رشته ی گیسوی خود بازم رهاند
دیدی که رسوا شد دلم؛ غرق تمنا شد دلم
در پیش بی دردان؛ چرا فریاد بی حاصل...