رودخانه ای درسرم دارم
پرازقرل آلای دیوانه
خوابهایی
که خواب شان را حتی کسی ندیده
درخت انگوری درسینه دارم
مست...
سرازشانه هایم درآورده
دختران همسایه ازانگورهایش می چینند
چندتاکلمه دارم
که بیشترشان دوستت دارم است
چندشعر
که هنوزجایی نخوانده ام
وچتری که هیچ بارانی بغلش نکرده...