از راه پله ها بالا رفتم تا رسیدم به در واحد خودمون, دیدم در نیمه بازه, یه خرده شوکه شدم. وقتی تو رفتم دیدم همه چیز صحیح و سالمه, فقط یه تیکه ورق روی میز توجه ام رو به خودش جلب کرد. رفتم جلو دیدم یه نامه اس :
با سلام
اومدم نبودید, خیلی خونه ساده ای دارین, دلم براتون کباب شد, اون بسته...