ماجرایی که دارم میگم واسه خیلی وقت پیشه:
<< یکی از دوستام که آدم معمولی ای هست و پسر خوبیه و آدم بدی نیست ،به تازگی دوست دختر گرفته، یه شب ما یه جمعی شدیم رفتیم خونه یکی از بچه ها و ساعت از 1 و 2 نصفه شب هم گذشت این دختره هم بود.
یکی از بچه ها آروم به دوستم گفت: این دختره که اینجاست، بابا ننه...