از خلاصہ ی روز ـهای انتظار
کہ میدانم حوصلہ به خرج نمی دهی
تا تمامی حرف ـهایم را بشنوی ؟ !
↙
فقـط اینـ را میگویمـ :
دِلتنگی اَم آنقدر بزرگ شده اسـت کہ
اگر ببینی شــاید نشنـاسی !؟!
:gol:
در تمام صفحه های دفتر شعرم
در گوشه های خالی قلبم
در لحظه های تلخ سکوتم و فکرهام
چیزی به جز تو نیست که تکرار می شود
مثل درخت در دل من ریشه کرده ای
:gol:
کلاس خیلــی شلــوغ بود
همه ســروصــــدا میکردن
من یه گوشـه نشستـه بودم آرام
همه حتی معلما فکر میکردن شاگرد مودب و آرام کلاس هستم
اما هیچ وقت نفهمیدن که
دِلـ:heart:ـمـ ...
:gol:
ایســــتــاده ام ...
بگــذار ســرنوشــت راهـــش را بـرود ... !
مـــن ،
همیــن جا ،
کنار قـــول هـایت ،
درســـت روبروی دوســت داشتــنت و در عمـــق نبــودنت ،
محـــــکم ایــستاده ام !!
:gol:
تو نیستی ، و غریو رودها گویا نیست، و دره ها ناخواناست
می آیی: شب از چهره ها برمی خیزد، راز از هستی می پرد
می روی: چمن تاریک می شود، جوشش چشمه می شکند:w16: