نفس زمان كم كم داره به شمارش مي افته ، داره ننه سرما جاشو به عمو نوروز مي ده ، سرماي زمستوني تبديل به نسيم دلنواز بهاري مي شه .
سال 90بارسفرشو بسته و خودشو داره جمع و جور مي كنه و انواع و اقسام سوغاتي هارو از خوشي و ناراحتي، گذشت و انتقام، دل شكستن و دلداري دادن ها، از مهربوني و سنگدلي ها...