اینجا که من هستم هوا خوب است
آسمان آبی و
پرندگان آزادند
دل من اما
در قفس خاطره ات
بال بال می زند و
هوای کسی را دارد
لطفا به او بگویید:
"پرواز را به خاطر بسپار...
اصلا مهم نیست که قلبم بتپد یا نه اصلا که باشم یا نه
مهم این ها نیست
همین که هستی
و بوی تو در فضای خاطرم پر است
همین که بدانم حتی در خوابهایم هستی
مرا بس است
هنوز دستهایم بوی مهربانی دستهات را می دهد
و همین که بدانم قلبی برای من...
رویاهایم را که ورق می زنم به تو می رسم
و می ترسم از
پس کوچه های بی انتهای آرزو
و پایان های همیشگی ...
دفتر را می بندم
بیدار می شوم
چشم ها را می شویم
و همچنان
به هر کجا می نگرم
حضور داری....
ماه من
بعضی چیزها دست خودت نیست مثلا همین که تو ماه شده ای
و در ظلمانی ترین لحظات
باید بر همه بتابی
حالا مهم نیست بر دریای بی کران
و یا باتلاق
هیچ از ماه بودن تو کم نمی کند
فقط یادت باشد
که ابرهای خستگی هیچگاه...
با چشم هایت حرف دارم می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم
از بهار،
از بغض های نبودنت،
از نامه های چشمانم...
که همیشه بی جواب ماند
باور نمی کنی؟!
تمام این روزها
با لبخندت آفتابی بود
اما
دلتنگی آغوشت
رهایم نمی کند،
به راستی...
دوستان عزیز با عرض تاسف برا آبجی نرگس ما یه اتفاق بد افتاده بخاطر همین این مدت نتونستن بیان. متاسفانه بابابزرگ نرگس جون فوت شدن.بهشون تسلیت میگیم و از درگاه خداوند منان برای بابابزرگشون طلب رحمت و مغفرت می نماییم.