مهندس و تاجر
يک مهندس و يک تاجر در يک مسافرت طولانى هوائى کنار يکديگر در هواپيما نشسته بودند. مهندس رو به تاجر کرد و گفت: مايلى با همديگر بازى کنيم؟ تاجر که میخواست استراحت کند محترمانه عذر خواست و رويش را به طرف پنجره برگرداند و پتو را روى خودش کشيد. مهندس دوباره گفت: بازى سرگرمکنندهاى...