کجا بودم کجا رفتم
کجایم من نمی دانم
به تاریکی در افتادم ره روشن نمی دانم
ندارم من در این حیرت
به شرح حال خود حاجت که او داند که من چونم اگرچه من نمی دانم
چو من گم گشته ام از خود، چه جویم باز جان و تن
که دگر جان نمی بینم طلسم تن نمی دانم
چگونه دم توانم زد در این دریای بی پایان...