نتایح جستجو

  1. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    تا در طلب دوست همی بشتابم / عمرم به کران رسید و من در خوابم گیرم که وصال دوست در خواهم یافت / این عمر گذشته را کجا دریابم
  2. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود / گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود چو هر چه می‌رسد از دست اوست فرقی نیست / میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود
  3. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    وه که گر من بازبینم روی یار خویش را / تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند / بی‌وفا یاران که بربستند بار خویش را
  4. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    تا چند اسیر عقل هر روزه شویم / در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما / در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم
  5. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا خود با تو چیزی در میان هست / و گر نه روی زیبا در جهان هست وجودی دارم از مهرت گدازان / وجودم رفت و مهرت همچنان هست
  6. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست / که راحت دل رنجور بی‌قرار منست به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر / گرش به خواب ببینم که در کنار منست سعدی
  7. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    مراست یکتن و آنهم هلاک آن رخسار / مراست یکدل و آنهم اسیر آن گیسو تو در خرامش و نازی و من ز فرقت تو / ز ناله همچون نالم ز مویه همچون مو عمان سامانی
  8. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    تا در دو جهان قضای معبود بود / تا خلق جهان و چرخ موجود بود گر ملک بود بدست محمود بود / ور سعد بود بدست مسعود بود عنصری بلخی
  9. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    تو گر دوست داری مرا ور نداری / منم همچنان بر سر دوستداری به هر دست خواهی برون آی با من / ز تو دست‌برد و ز من بردباری انوری
  10. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    تو ختایی بچه‌ای از تو خطا نیست عجب / کان که از اهل صوابند خطا نیز کنند گر رود نام من اندر دهنت باکی نیست / پادشاهان به غلط یاد گدا نیز کنند سعدیا گر نکند یاد تو آن ماه مرنج / ما که باشیم که اندیشه ما نیز کنند
  11. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    ما در این شهر غریبیم و در این ملک فقیر / به کمند تو گرفتار و به دام تو اسیر در آفاق گشاده‌ست ولیکن بسته‌ست / از سر زلف تو در پای دل ما زنجیر سعدی
  12. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    در دلم تا برق عشق او بجست / رونق بازار زهد من شکست چون مرا می‌دید دل برخاسته / دل ز من بربود و درجانم نشست عطار
  13. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند / هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند چگونه انس نگیرند با تو آدمیان / که از لطافت خوی تو وحش نگریزند (چقدر زیبا واقعا) سعدی
  14. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    ای عشق نگویم که به جای خوشم انداز / یکبار دگر در تف آن آتشم انداز رضی الدین آرتیمانی
  15. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    نه عجب که قلب دشمن شکنی به روز هیجا / تو که قلب دوستان را به مفارقت شکستی برو ای فقیه دانا به خدای بخش ما را / تو و زهد و پارسایی من و عاشقی و مستی سعدی
  16. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    ما ز یادان چشم یاری داشتیم / خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
  17. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را / دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
  18. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    ماییم و نوای بی نوایی / بسم الله اگر حریف مایی
  19. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    من آن گلبرگ مغرورم که می میرم ز بی آبی / ولی با خفت و خواری پی شبنم نمی گردم
  20. Saeed.bi

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب مه مسافر من همزبان کیست ؟ / با او که شد حریف و کنون همعنان کیست ؟ ماهی که چرخ ساخت به دستان ز من جدا / تا با که ، دوست گشته و همداستان کیست ؟ وحشی جان بافقی (:D)
بالا