نتایح جستجو

آمــــــــــد سحرم بتم در آغوش افكنده كمند زلف بر دوش مولوي

مراد خسرو از شيرين كناري بود و آغوشي محبّت كار فرهاد است و كوه بيستون سفتن سعدي

دستم نمي‌رسد كه در آغوش گيرمت اي ماه با كه دست در آغوش مي‌كني؟ هوشنگ ابتهاج

گر چه پيرم تو شبي تنگ در آغوشم گير تا سحر گه ز كنار تو جوان برخيزم حافظ

با خيال خشك تا كي سر به يك بالين نهم دست در آغوش با تصوير كردن مشكل است صائب تبریزی

سرم ‌اي ماه بد امان نوازش بگـــذار تا در آغوش تو سوز غزلي ساز كنم ابتهاج

نازك اندامي بود امشب در آغوشم «رهي» همچو نيلوفر به شاخ نسترن پيچيده‌ام رهي معيّري

نماز عشق مــرا آبرو از آن بــــاشد که قیبله می کنم آغوش مهربان تو را مهدی سهیلی

برگردوهمه را غافلگیرکن من حتی باخدا هم شرط بسته ام

دیوانه رویت منم چه خواهی دگرازمن سرگشته کوی توام نداری خبرازمن

چشم من باشدبه راهت هنوز................

نیکی پیرمغان بین که چومابدمستان هرچه کردیم به چشم کرمش زیبا بود

ممنون ازلطفتون

رفتی وریشه هایم اتش گرفت پاییز برشاخه های شوقم نگذاشت برگ وباری

دلم به صومعه بگرفت وخرقه سالوس کجاست دیر مغان وشراب ناب کجا

مرامهرسیه چشمان زسر بیرون نخواهدشد قضای اسمانست این ودگرگون نخواهدشد

گفتی که باد مرده است گفتی که: « باد، مرده ست! از جای بر نکنده یکی سقف راز پوش بر آسیاب ِ خون، نشکسته در به قلعه بیداد، بر خاک نفکنیده یکی کاخ باژگون. مرده ست باد!» گفتی: « بر تیزه های کوه با پیکرش،فروشنده در خون، افسرده است باد!» تو بارها و بارها با زندگیت شرمساری از مردگان...

همچون لب خود مدام جان می‌پرور زان راح که روحیست به تن پرورده

مهرازهمه بریدم تا مهربان بمانی نامهربان تو رفتی با دیگران بمانی

عشق چه واژه ی غریبی برای منی که بی تو می میرم برای تویی که بی دیگری نمی مانی