نتایح جستجو

یه موقع نگیهااااااااااااااااااااا گلمی ای جان یاسمن من همیشه به این راز داری تو غبطه میخوردم همیشه این راز داری تو رو به همه میگفتم . ای راز دار ای کسی که به سنگ گفته زکی تو رازداری ای جانم یاسمن یه موقع چیزی به ممدم نگی ها افرین دختر خوب .;)

ما دختر نیستیم اما دخترها را دوست داریم بر وزن جمله من ورزشکار نیستم ولی ورزشکارها را دوست دارم (شوخی کردم به کسی برنخوره ) :biggrin::biggrin: تو زندگی واقعی که نمیشه احساسات داشت باید مث پدر هانیکو بود برای همین باید این احساساته یه جایی خالی بشه چه جایی بهتر از اینجا در کنار گلهایی مث شما .:D:D

:D:D:D:D:D

سلام بر سیمرغ داستان عطار (اگه اشتباه نکرده باشم ) من که هر روز اینجام اگه باور نداری میتونی نوار فعالیتمو ببینی میبینی سکرتیا همش پر پره:razz: :que:

واسه من که تبدیل به یه البوم خاطرات شده هروقت میام هیچ کسی نیست یه سری به صفحات گذشته میندازم یاد ان روزها اشکی بر گونه هام جاری میشه میمونم اخه این اشک واسه ی چیه . :cry: ادمی به امید زنده است و ما هم به امید اینکه تاریخ تکرار میشود مینشینیم .;)

کتاب دانستنيهايي درباره جن ، تا ليف حضرت حجته السلام والمسلمين حاج شيخ ابوعلي خداکرمي ماجرايي واقعي درباره ي ازدواج جن با انسان نقل شده که از اين قرار است: ماجرايي در تاريخ 1359 شمسي مطابق با 1980 ميلادي ماه آوريل بوقوع پيوست، که اهالي کشور مصر به شهرهاي نزديک و روستا هاي مجا ور را به خود معطوف...

شما هم به تاریخ پیوسته اید یاسمن خانم .سلام دوباره بر شما . همه کسانی که روزی بودن و امروز نیستن .:cry: ممنون بابت تسلیت :gol:

سلام بر دوستانی که فقط یادی ازشون باقی مونده دلم براتون تنگ شده اما انگار رسم زندگی اینه ادمها تا وقتی چیزی رو دارن قدرشو نمیدونن اما بعد از دست دادنشون میفهمن چه گوهرهایی رو از دست دادن . در ضمن این روزهای حزن انگیز رو بهتون تسلیت میگم .امیدواریم خدا به حرمت این روزهای عزیز از گناهان ما بگذرد...

در روز اول سال تحصيلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اوليه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به يک اندازه دوست دارد و فرقى بين آنها قائل نيست. البته او دروغ مي گفت و چنين چيزى امکان نداشت. مخصوصاً اين که پسر کوچکى در رديف جلوى کلاس روى صندلى لم...

مردي با اسب و سگش در جاده‌اي راه مي‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظيمي، صاعقه‌اي فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهميد كه ديگر اين دنيا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پيش رفت. گاهي مدت‌ها طول مي‌كشد تا مرده‌ها به شرايط جديد خودشان پي ببرند. پياده ‌روي درازي بود، تپه بلندي بود، آفتاب...

اين داستان به اواخر قرن 15بر مي گردد. در يك دهكده كوچك نزديك نورنبرگ خانواده اي با18بچه زندگي مي كردند. براي امرار معاش اين خانواده بزرگ، پدر مي بايستي18ساعت در روز به هر كار سختي كه در آن حوالي پيدا مي شد تن مي داد. در همان وضعيت اسفباك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18بجه) رويايي را در...

در جستجوي خدا كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدا بگردد و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت. نهالي‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ايستاده‌ بود، مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت‌ گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ كنار جاده‌بودن‌ و نرفتن؛ درخت‌ زيرلب‌ گفت: ولي‌ تلخ‌ تر آن‌...

هنوز یادتان در خاطرمان هست .:gol: [IMG]

سلام دوست عزیز ببخشید مزاحم میشم میشه یه نگاهی به این تاپیک بندازید و جوابش رو بدید .البته سوال اخرش رو . http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?p=1619588#post1619588

نصب ویندوز‎ XP ‎و در کنارش ویندوز ویستا به صورت بوت دو گانه کار چندان دشواری نیست به شرطی که ‏اول‎ XP ‎را نصب نموده باشید و سپس برای نصب ویستا اقدام نمائید. اما اگر شرایط بر عکس باشد یعنی اگر ویستا ‏اول نصب شده و بعد بخواهیم‎ XP ‎را نصب کنیم چه می شود؟‏ راستش مسئله اینجاست مایکروسافت همیشه...

ما از تبریز مزاحم میشیم عزیز جان . و خوب ساعت هم داره یواش یواش به دو نزدیک میشه دیروز تو یه جایی یکی از این دکترها نوشته بود باید در ساعات 2تا 6 صبح حتما خواب باشید ما بریم لالا به شما هم توصیه میکنیم برید شما هم بخوابید . نصف شبتان خوش اسمانتان پرستاره زندگیتان پر امید

به به معطر کردید خوش اومدید . سلام

سلام ارش از چطوری برادر ؟