نتایح جستجو

  1. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    شعرش سیاسی بود اما بدک نبود سیاست کلا چیز مزخرفیه ازش دوری کن :child:
  2. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    بازي ايتالو كالوينو </B></SPAN> </B>برگردان: فرزاد همتي و محمد رضا فرزاد شهري بود كه در آن، همه چيز ممنوع بود. و چون تنها چيزي كه ممنوع نبود بازي الك دولك بود، اهابی‌شهر هر روز به صحراهاي اطراف می‌رفتند و اوقات خود را با باري الك دولك می‌گذراندند. و چون قوانين ممنوعيت نه يكباره...
  3. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    :w21::w21::w21: نگاری خدا نگهدارت
  4. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام بچه هایی که جدیدا وارد شدن حالتون خوبه ما خوبیم
  5. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    چشم شما امر کنید :biggrin: الان تو این سرما کی نوشابه یا ابجو اسلامی میخوره :surprised:
  6. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام نگاریا خوبی خوشی ؟ حال خانواده چطوره خوبن خوشن؟ ما هم خوبیم :biggrin::biggrin:
  7. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    پادشاهی پس از اینكه بیمار شد گفت: «نصف قلمرو پادشاهی ام را به كسی می دهم كه بتواند مرا معالجه كند». تمام آدم های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه كرد، اما هیچ یك ندانست. تنها یكی از مردان دانا گفت : كه فكر می كند می تواند شاه را معالجه كند.. اگر یك آدم خوشبخت را پیدا كنید،...
  8. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    ممنون ما هم خوبیم :w27:
  9. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت اینشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند ! اقای " اینشتین " هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است ...
  10. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    سلام حسن اقا حالتون خوبه ؟ :w21::w21::w21::w21:
  11. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    چند سالته، بچه؟» پسر جواب داد: «با پدرم چه مي‌كنيد؟» يكي از مردان از داخل جمعيت گفت: «برو خونه، پسر. برو پيش مادرت.» اما افسر صداي پسرش و آنچه را كه كه مردم به او گفتند، شنيده‌بود. چهره‌اش غمگين‌تر شد، و شانه‌هايش در ميان ريسمان‌هايي كه او را بسته بود پايين افتاد. او در جواب مردي كه چند لحظه...
  12. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    شليك كنيد! بكشيدش، همين الآن! گلويش را ببريد! او جنايتكار است! بكشيدش!» جمعيتي عظيم، مردي را در خيابان مي‌بردند، بازوهاي مرد با ريسمان بسته شده‌بود. مرد، بلند قد و راست قامت بود، سرش را بالا گرفت و همچون پادشاهي گام برداشت. از سيماي باوقارش آشكار بود كه او مردمي را كه احاطه اش كرده‌بودند تحقير...
  13. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    روزی لقمان به پسرش گفت: امروز به تو سه پند میدهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی. و سوم اینکه در بهترین کاخ ها و خانه های جهان زندگی کنی. پسر لقمان گفت: ای پدر! ما یک خانواده فقیر هستیم چطور میتوانم این کارها را...
  14. magsod

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    هیچ طفلی ننهد پای به ویرانه‌ی ما گوئیا: بی‌خبرند از دل دیوانه‌ی ما شب که رخسار تو از باده برافروخت چو شمع سوخت در جلوه‌ی اول پر پروانه‌ی ما گرچه عشق تو به کس فاش نکردیم، ولی کیست در شهر که او نشنود افسانه‌ی ما؟ خوب بسیار بود، لیک به شیرین دهنی هیچ جانانه چنین نیست که جانانه‌ی ما نازم این حور...
  15. magsod

    بر سر زلف بتان دست درازی نکنم نبرم دست به هر ماری و بازی نکنم در ره عشق تو من از سروجان می گذرم...

    بر سر زلف بتان دست درازی نکنم نبرم دست به هر ماری و بازی نکنم در ره عشق تو من از سروجان می گذرم دعوی عاشقی از عشق مجازی نکنم دیدن زلف سمن سای تو کافیست مرا عهد کردم که به آن دست درازی نکنم او به زیبایی خود شهره ی عالم شده است من چرا مدحت آن ماه حجازی نکنم شیوه ی شعر تر از (نظمی ) تبریزی جوی...
  16. magsod

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    بر سر زلف بتان دست درازی نکنم نبرم دست به هر ماری و بازی نکنم در ره عشق تو من از سروجان می گذرم دعوی عاشقی از عشق مجازی نکنم دیدن زلف سمن سای تو کافیست مرا عهد کردم که به آن دست درازی نکنم او به زیبایی خود شهره ی عالم شده است من چرا مدحت آن ماه حجازی نکنم شیوه ی شعر تر از (نظمی ) تبریزی جوی...
  17. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    در میان لوازم شخصی مردی یهودی که در اردوگاه مرگ جان سپرده بود دعای زیر را یافتند : (( پروردگارا ! آنگاه که در شکوهت تجلی می یابی ، تنها به یاد نیک سرشتان مباش ، به یاد بَدان و اشرار نیز باش . (( و در روز قضا ، فقط به یادِ بی رحمی ها و شرها و بدی های اینان نیز مباش ، به یاد نیکی هائی نیز باش...
  18. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    طلبه ای نزد پدر روحانی ماکاریو رفت و از او خواست بهترین راه جلب رضایت خدا را به او بگوید . ماکاریو گفت : به گورستان برو و به مرده ها توهین کن . طلبه دستور پدر روحانی را انجام داد و روز بعد نزد او برگشت . پدر روحانی گفت : جواب دادند ؟ - نه . - پس برو آنها را ستایش کن . طلبه اطاعت کرد و همان...
  19. magsod

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    نگاری سلام خدا رو شکر انگاری مشکلت با سایت بر طرف شده ذوق کردی :biggrin::biggrin:
بالا