نتایح جستجو

وقتی موسی (ع) به آسمان رفت تا بخشی از کتاب مقدس را بنویسد ، قادر متعال از او خواست بالای برخی حروف تورات ، تاجهایی نقش کند.موسی (ع) پرسید : خالق هستی این تاجها به خاطر چیست؟ خداوند پاسخ داد : زیرا صد نسل دیگر ، مردی به نام اکیوا ، معنای حقیقی این نقش ا را فاش خواهد کرد .موسی گفت : تفسیر این مرد...

مردی از یکی از دره های پیرنه در فرانسه می گذشت ، که به چوپان پیری برخورد. غذایش را با او تقسیم کرد و مدت درازی درباره ی زندگی صحبت کردند . بعد صحبت به وجود خدا رسید . مرد گفت : اگر به خدا اعتقاد داشته باشم باید قبول کنم که آزاد نیستم و مسوول هیچ کدام از اعمالم نیستم . زیرا مردم می گویند که او...

سلام دوباره به همه دوستان . تک تک سلام

داستان زیر از سعدی نقل شده است: "بهنگامی که من کودکی بیش نبودم عادت داشتم با پدرم و عموها وعموزاده هایم نماز خوانده و به دعا و نیایش بپردازم.ما هر شب نیز گرد هم جمع می شدیم و به قرائت بخشی از قرآن گوش می دادیم. در یکی از این شبها هنگامی که عمویم در حال قرائت قرآن بود متوجه شدم که اکثر افراد حاضر...

ممنون اقای عزیز:w27::w27::w27:

خداحافظ شب لوسی داشته باشید

خوب یکی قصه بگه

این هم عیدی :biggrin: چون صبا بر سر کوی تو گذر خواهم کرد هر چه خاک است در آن کوچه به سر خواهم کرد ماه من ! از پس آن پرده برون آی شبی چند دزدیده به روی تو نظر خواهم کرد؟ هردم از عشوه شیرین دهنی خواهم گفت کام خود را همه پر شهد و شکر خواهم کرد تا رقیبان به سر کوی توام ره ندهند سجده از دور به آن...

چون صبا بر سر کوی تو گذر خواهم کرد هر چه خاک است در آن کوچه به سر خواهم کرد ماه من ! از پس آن پرده برون آی شبی چند دزدیده به روی تو نظر خواهم کرد؟ هردم از عشوه شیرین دهنی خواهم گفت کام خود را همه پر شهد و شکر...

سلام عیدتون مبارک صد سال به این سالها ....

مردي يك پيله پروانه پيدا كرد. و آن را با خود به خانه برد. يك روز سوراخ كوچكي در آن پيله ظاهر گشت مرد كه اين صحنه را ديد به تماشاي منظره نشست ساعتها طول كشيد تا آن پروانه توانست با كوشش و تقلاي فراوان قسمتي از بدن خود را از آن سوراخ كوچك بيرون بكشد. پس از مدتي به نظر رسيد كه آن پروانه هيچ حركتي...

سلام حال عزیز دل ما چطوره /

سلام عزیزان شب نشین عیدتون هم پیشا پیش تبریک:w21: :w21::w21::w21::w21::w21::w21: :w11::w11::w11: :w08::w08: :surprised:

بای تا هایی دو باره شب ناز و لوسی داشته باشید

خانمی در زمین گلف مشغول بازی بود. ضربه ای به توپ زد که باعث پرتاب توپ به درون بیشه زار کنار زمین شد. خانم برای پیدا کردن توپ به بیشه زار رفت که ناگهان با صحنه ای روبرو شد...... قورباغه ای در تله ای گرفتار بود. قورباغه حرف می زد! رو به خانم گفت؛ اگر مرا از بند آزاد کنی، سه آرزویت را...

عزیزم بزار من فدای اون روحیه جوونمردیت بشم :biggrin: چه زشتی عزیزم .ما با این کارمون کار فرهنگی و اموزشی میکنیم :biggrin:

ای جان سلام بر عزیز دلم حالت خوبه که پسر بزار ممد صادق بیام عید قربونی قربونت بشم چقدر تو خوبی چقدر تو دوست داشتنی هستی :w21::w21::w21:

دوستان سوء تفاهم نشه باشیوا دولانیم یه چیزیه تو مایه های الهی دورت بگردم فارسی زبانهاست . یاسمنیا تو رو جون هرکی دوست داری فقط یه ذره از اون مرغت بده ما بخوریم :cry: ندی میرم خودکشی میکنم البته یه بمب به خودم میبند م میرم سوار هواپیمای اسرائیل لاین میشم خودمو میترکونیم اینطوری با یه تیر دو نشون...

یعنی چی تیکه بار ما کردیت ؟ این دیگه فحش بود اختون خودتی بی ادب کاش به جای اون همه مسواک رنگارنگ یه کم ادب داشتی :cry: چند نفر به یه نفر نا مردها :exclaim:

:surprised: این دیگه فحش بود اقا خودتون شروع کردید پس بگیر باشیوا دولانیم :exclaim: