دوباره شب شد و در شام من ستاره نیامد
بهار آمد و آن نو گل بهاره نیامد
به وقت رفتن خود وعده دوباره به من داد
به انتظار نشستم ولی دوباره نیامد
به ناز گفت چو گل بشکفد ، به سوی تو آیم
پس از شکفتن گلهای بی شماره ، نیامد
برآن شدم که به خلوت ، عقیق بو سه خود را -
زنم به لاله گوشش چو گوشواره ،...