نتایح جستجو

  1. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    چون امین حبیبی دوست دارم؟ قدرتونمی دونستم امین حبیبی
  2. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    خیلی اهنگاش رو دوست دارم کابوس امین حبیبی
  3. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    عروس امین حبیبی
  4. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    ;)اینوخیلی دوست دارم
  5. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    غیرمعمولی محسن چاووشی
  6. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    کی اشکاتوپاک می کنه ابی
  7. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    یاورهمیشه مومن داریوش
  8. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    شکنجه گر داریوش
  9. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    اخی یادش به خیر ارزویی جز تو در سر ندارم............ تلخ امین حبیبی
  10. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    گناهی ندارم محسن یگانه
  11. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    جات خالیه بیتا
  12. RZGH

    یه آهنگ تقدیم نفر بالایی کن .!.!.!

    تبعیدباچندسال از امشب بگذره سعیدشهروز
  13. RZGH

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    بدترين کاري که يهنفر ميتونه با دلت بکنه اينه که باعث شه ديگه از بودن هيچکس ذوق نکني...
  14. RZGH

    مشاعرۀ سنّتی

    دیری نکشید رفت و تنها مــــــــــــاندم کنجی زده زانوی غم و جا مـــــــــاندم
  15. RZGH

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    فهمیدن زن سخت نیست.... فقط باید صدای ضربان قلبش را شنید
  16. RZGH

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    دردهايت را به هيچ كس نگو، چون ياد ميگيرند چگونه تورا ازار دهند
  17. RZGH

    مشاعرۀ سنّتی

    تمـــام تنــم میســوزد از زَخــم هایی که خـورده ام دردِ یکـــ اتفـــــاق که شــاید با اتقاق ِ تـو دردشــ متفاوتـــ باشد ویرانــــم می کند من از دستــ رفـــته ام ، شکســته ام می فهــــمی ؟ به انتهـــایِ بودنم رســیده ام ؛ امـا اشکـــ نمی ریزم پنهــان شده ام پشتِ لبخنـدی که...
  18. RZGH

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    انلاین ترین ها تنها ترینند
  19. RZGH

    مشاعرۀ سنّتی

    تصمیم داشتم که تو را یک غزل کنم وقتش رسیده است به قولم عمل کنم بوسیدنت خلاف قوانین کشور است باید عمل به شیوه ی بین المل کنم! . . .
  20. RZGH

    مشاعرۀ سنّتی

    مادرم پنجره را دوست نداشت... با وجودی که همین پنجره بود که به ما مژده باز آمدن چلچله ها را می‌داد مادرم می‌ترسید... مادرم می‌ترسید.. که لحاف نیمه شب از روی خواهر کوچک من پس برود
بالا