نتایح جستجو

  1. agin

    نقد ادبی اشعار و دل نوشته های دوستان

    سلام دوست عزیز. واقعا از حسن ذن شما مچکرم.توجه شما قابل تحسینه و البته سپاس. شما به من خیلی لطف داشتین ، ممنونم.(شاید بر خلاف عادت خانمها) من به عنوان یه دختر به کوتاه گویی خیلی معتقدم ؛ اینو از یکی از اساتیدم یاد گرفتم؛ در مورد نقد شما ، باید بگم خیلی جاها ، مخصوصا در همین مواردی که ذکر کردین...
  2. agin

    ** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

    بی اختیار گاهی نفس کشیدن هم یادم می رود! کنار تو که هستم دنیا بزرگتر است ؛ شکل شانه های تو. وقتی سکوت میکنی دلم از فنجان خالی تو فال قهوه می گیرد، کاش برای همیشه بمانی...
  3. agin

    ** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

    جان من: زنده دلی ؛ خوبی و قوت به دلت که صدای سخن عشق تو بیدارم کرد
  4. agin

    ** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

    مستم از هست مستم از نیست مستم از فردای بی تو ... عجیب نیست ؟! من از غم نبودن تو مست می شوم!!!
  5. agin

    ** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

    و آی عشق : سایه ات پشت در است. خسته که می شوم دلم حوصله پاسخ ندارد به بیرنگی در کوفتنت.
  6. agin

    ** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

    نگاه می کنم... به پشت سر ؛ سکوت کهنه تو است کنار چای و نان مانده دو روز قبل. نگاه که می کنی از داغی عشق تو ،من آب می شوم...
  7. agin

    ** براي من نوشتي براي تو نوشتم**

    مرا آنقدر تنها جا نهادی که دیگر عشق تو از یاد رفته ست هنوزم برایت عشق می کارم به سرما چه بیهوده ست : می خشکد دوباره تو در خوابی درون غار قلبت...
  8. agin

    زني را ميشناسم من

    من یه جور دیگه به قضیه نگاه می کنم که به قول شاعر : سعی کن وسعت در نگاه تو باشد ؛ نه در آنچه به آن می نگری من زنی را دیدم نور در هاون می کوبید صبح در سفره آنان نان بود کاسه داغ محبت بود.... " با احترام به روح بلند سهراب سپهری "
  9. agin

    [ طراحی لرزه ای ] دیوار برشی Shear Wall

    دقیقا - اما این شناِ ها چرا اینطوری هستن؟ احتما لا ستون ها شعاعی اجرا میشه فکر نمی کنم . نمیشه هر فنداسیونی مرکز چند شناژ باشه . شک دارم که دیوار برشی نباشه !!!!!!!!شاید چون در محل تجمع نیروهاست دیوار برشی اجرا میشه .اما هدف ازدیوار برشی نیروهای افقیه .درکش نمیکنم
  10. agin

    سلام .روزگارتون خوش. آشنا نیستم ، غریب هم نیستیم با هم ؛ که نقطه مشترک معماری ، برای هر دوی ما...

    سلام .روزگارتون خوش. آشنا نیستم ، غریب هم نیستیم با هم ؛ که نقطه مشترک معماری ، برای هر دوی ما آشناست. یه مطلبی درباره دیوار برشی گذاشته بودید که توجهم رو جلب کرد. اول از لطفتون خیلی ممنونم. و یه سوال : عکس دوم واقعا دیوار برشیه ؟ در چه شرایطی ؟ مچکر میشم جوابش رو برام بذارین. ایامه تون به...
  11. agin

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند...

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند فریاد می زدند : " خِرد ! خرد می فروشیم ." فیلسوفان بیچاره ! باید سرهای خود را می فروختند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند . " جبران خلیل جبران " [IMG]
  12. agin

    سلام دوس جون .کجایی ؟ نیستی ؟ امیدوارم خوش باشی هر جا هستی ....

    سلام دوس جون .کجایی ؟ نیستی ؟ امیدوارم خوش باشی هر جا هستی ....
  13. agin

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند...

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند فریاد می زدند : " خِرد ! خرد می فروشیم ." فیلسوفان بیچاره ! باید سرهای خود را می فروختند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند . " جبران خلیل جبران " [IMG]
  14. agin

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند...

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند فریاد می زدند : " خِرد ! خرد می فروشیم ." فیلسوفان بیچاره ! باید سرهای خود را می فروختند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند . " جبران خلیل جبران " [IMG]
  15. agin

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند...

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند فریاد می زدند : " خِرد ! خرد می فروشیم ." فیلسوفان بیچاره ! باید سرهای خود را می فروختند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند . " جبران خلیل جبران " [IMG]
  16. agin

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند...

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند فریاد می زدند : " خِرد ! خرد می فروشیم ." فیلسوفان بیچاره ! باید سرهای خود را می فروختند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند . " جبران خلیل جبران " [IMG]
  17. agin

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند...

    [IMG] شامگاهان در بازار فیلسوفانی را دیدم که سرهاشان را در سبد نهاده بودند و با صدای بلند فریاد می زدند : " خِرد ! خرد می فروشیم ." فیلسوفان بیچاره ! باید سرهای خود را می فروختند تا شکم گرسنه خود را سیر کنند . " جبران خلیل جبران "
  18. agin

    سلام افتاب عزیز. از لطفتون خیلی ممنونم . چقدر همیشه پیامهاتون قشنگن .

    سلام افتاب عزیز. از لطفتون خیلی ممنونم . چقدر همیشه پیامهاتون قشنگن .
  19. agin

    من می توانستم انسان خرسندی باشم... اما آیا جز این است که برای این آرزو باید به سیاره ای سفر...

    من می توانستم انسان خرسندی باشم... اما آیا جز این است که برای این آرزو باید به سیاره ای سفر کنم که تنها هوشمندان در آن می زیند؟ ولی آیا به راستی هدف راستین هر انسانی چنین نیست ؟ "جبران خلیل جبران " [IMG]
  20. agin

    من می توانستم انسان خرسندی باشم... اما آیا جز این است که برای این آرزو باید به سیاره ای سفر...

    من می توانستم انسان خرسندی باشم... اما آیا جز این است که برای این آرزو باید به سیاره ای سفر کنم که تنها هوشمندان در آن می زیند؟ ولی آیا به راستی هدف راستین هر انسانی چنین نیست ؟ "جبران خلیل جبران " [IMG]
بالا