خدا
نه در جیبهای من است
نه تو !
حتی درون قاب اتاقت هم
جا نمی شود
از بس بزرگ است.
اما با من ،لابلای درختان
بازی می کند
وقتی که باد می آید.
انگار دستانش
روی شانه هایم می ریزد
وقتی در باران راه می روم.
....
چقدر خدا بزرگ است
صبحها وقت نماز
روی ذهنم راه می رود !