نتایح جستجو

  1. کالیگولا

    نقد داستان

    گریه زیر باران گریه زیر باران تنها دو آمريکايي در هتل بودند. هيچ‌کدام از آدم‌هايي را که توي پلکان، در سر راه خود به اتاق‌شان يا موقع برگشتن از آن، مي‌ديدند نمي‌شناختند. اتاق‌شان در طبقۀ دوم رو به دريا بود. اتاق در عين حال رو به باغ ملي و بناي يادبود جنگ قرار داشت. توي باغ ملي نخل‌هاي بلند و...
  2. کالیگولا

    داستانسرا

    سلام! تو این تاپیک هر کی که داستان مینویسه( البته از نوع کوتاهش) می تونه بیاد و اینجا بزاردش. داستانها میتونن هر موضوعی داشته باشن بجز موضوع ***ی.(از این تعبیر پوزش می طلبم) * راستش خواستم این کار تو تاپیک "قطره های چکیده..." انجام بگیره ولی دیدم که اون تاپیک بیشتر برای دوستان شاعر هست تا داستان...
  3. کالیگولا

    نقد داستان

    من برای اینکه دوستان کاملا متوجه شن یه توضیحی میدم: این تاپیک تاپیک " نقد داستان"نام داره! که توش هر کسی یه داستان کوتاه میزاره و بقیه دوستان به ترتیب اونو مورد نقد و بررسی قرارمیدن. این نقد میتونه ادبی باشه یا ماهیتی. برای هر داستان 3 روز وقت در نظر گرفته میشه! اگه ممکنه تا حد ممکن از اسپم...
  4. کالیگولا

    نقد داستان

    بستگی به خود طرف داره! من نمی تونم بگم حق با کیه! هر کی بستگی به مکتب و اعتقاداتی که داره! مثلا پیروان مکتب نیهیلیسم( مثل همین آقای کافکا) به دومی فکر می کنن! ستایش خانم حق با شماست! باید اسم دیگه ای براش میزاشتم! در ضمن بقیه هم می تونن بزارن! چرا که نه!;)
  5. کالیگولا

    شازده کوچولو

    اول- شازده کوچولو بار ديگر به تماشای گل‌ها رفت و به آن‌ها گفت: -شما سرِ سوزنی به گل من نمی‌مانيد و هنوز هيچی نيستيد. نه کسی شما را اهلی کرده نه شما کسی را. درست همان جوری هستيد که روباه من بود: روباهی بود مثل صدهزار روباه ديگر. او را دوست خودم کردم و حالا تو همه‌ی عالم تک است. دوم- شازده...
  6. کالیگولا

    شعر نو

    فراتر از آدمى و حيوان فراتر روئيدم، و سخن مى گويم كسى را با من سخنى نيست. بس تنها باليدم و بس بلند چشم به راهم؛ چشم به را چه؟ بارگاه ابرها، بس نزديك است به من نخستين آذرخش را چشم به راهم! «فریدریش نیچه» .
  7. کالیگولا

    نقد داستان

    خیلی چیزا رو میگن که آدما باور کنن و امید بگیرن! این دلیل بر درست بودنشون نمیشه! البته این نظر منه!
  8. کالیگولا

    نقد داستان

    هر کی هر جور نقدی می تونه ارائه بده! من که خودم زیاد تو نقد ادبی وارد نیستم ماهیتی گفتم! حالا اگه کسی ادبی هم میتونه بده که چه بهتر! اگه کسی نظر دیگه ای نداره من یه داستان جدید بزارم!
  9. کالیگولا

    نقد داستان

    بستگی داره هدفی که داری چقدر بزرگ باشه! اگه هدفت بزرگ باشه شاید نتونی بهش برسی! یعنی وقت کم بیاری! اون موقع است که می فهمی " گاهی چه زود دیر میشه"! به نظر من تو این داستان اشاره میشه به این که گاهی وقتا آدم نمی خواد که تغییر بکنه! چون تا می خواد که به تغییرهای انجام شده عادت کنه فرصتش تموم میشه!
  10. کالیگولا

    نقد داستان

    اینم اولین داستان: پدربزرگم هميشه مي‌گفت: «زندگي جور گيج‌کننده‌اي کوتاه است. به گذشته که نگاه مي‌کنم، زندگي آن‌قدر به نظرم کوتاه مي‌آيد که به زحمت مي‌توانم بفهمم، چه‌طور ممکن است، مرد جواني - براي مثال مي‌گويم - تصميم بگيرد به طرف دهکدة بعدي بتازد، ولي نترسد که - گذشته از حوادث بين راه - مهلت...
  11. کالیگولا

    نقد داستان

    سلام به همه! تو ایم تاپیک یه داستان کوتاه رو می زاریم بعد به مدت 3-4 روز تا اونجایی که می تونیم مورد نقد و بررسی قرارش میدیم! امیدوارم این تاپیک پا بگیره!
  12. کالیگولا

    صادق هدایت

    طوفان عشق آلود طوفان عشق آلود ديشب رفتم به تماشاي تيارت; طوفان عشق خون آلود) که اعلان شده بود شروع مي شود خيلي زود، ولي برعکس خيلي دير شروع کردند، مردم را از انتظار ذله کردند. پيس به قلم نويسنده ي شهير بي نظيري بود؛ • که شکسپير ومولير و گوته را از رو برده بود؛ هم درام ، هم ترادژي ،هم...
  13. کالیگولا

    شازده کوچولو

    از معدود کتابهایی که بعد از تموم کردنش گریه ام گرفته بود! ممنون دوست عزیز!
  14. کالیگولا

    شعر نو

    من تمنا كردم كه تو با من باشي تو بمن گفتي - هرگز، هرگز پاسخي سخت و درشت و مرا اين غصه اين هرگز كشت حمید مصدق
  15. کالیگولا

    صندلی داغ : نسيم

    سلام! خوبین جناب عالی؟ 1) مشخصات کامل؟ 2) سن؟ 3) سبک موسیقی مورد علاقه؟ 4) سبک شعر مورد علاقه؟ 5) آخرین کتاب خوانده شئه؟ 6) طرفدار چه عقیده , فرقه و یا گروه سیاسی هستید؟ ممنون!
  16. کالیگولا

    فرانتس کافکا

    جملاتی از کافکا جملاتی از کافکا نه تنها بعلت وضع اجتماعى, بلكه به فراخور سرشت خودم است كه من آدم تودار, كم حرف, كم معاشرت و ناكام بار آمده ام. نمى توانم اين را از بدبختى خودم بدانم, زيرا پرتويى از مقصد خودم است .مختصات مرا كسى نمى دانست* .شما همه با من بيگانه هستيد* همه چيز وهم, است .خوانواده...
  17. کالیگولا

    شعر نو

    تو به من خنديدي و نميدانستي من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم. باغبان از پي من تند دويد. سيب را دست تو ديد. سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاك. و تو رفتي و هنوز ؛ سالها هست كه در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تكرار كنان ميدهد آزارم. و من انديشه كنان غرق اين پندارم، كه چرا خانه ي...
  18. کالیگولا

    شعر نو

    پس از لحظه های دراز یک لحظه گذشت: برگی از درخت خاکستری پنجره ام فروافتاد دستی سایه اش را از روی وجودم برچید و لنگری در مرداب ساعت یخ بست. و من هنوز چشمانم را نگشوده بودم که در خوابی دیگر لغزیدم. *سهراب سپهری*
  19. کالیگولا

    سلام دوست عزيز! ممنون از لطفت! حال و روز خوبي ندارم! دلم تنگ شده واسه همتون! حالم كه خوب شد ميام...

    سلام دوست عزيز! ممنون از لطفت! حال و روز خوبي ندارم! دلم تنگ شده واسه همتون! حالم كه خوب شد ميام حتما!
  20. کالیگولا

    عکس های بچگی اعضاء باشگاه مهندسان ایرانی

    صفحه قبله! چرا هر چی من عکس می زارم هیشکی نمیبینه!؟؟
بالا