نتایح جستجو

هيچکس نـفهميـــــد که « زلـيخـــــــا »* مــَـــــــــرد * بـود ....!! ميــــداني چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگي ميــخواهـــــد!مــــــــاندن ، پــاي عشــــــقي که مـُـــدام تـو را پـــس ميــــزنــد...

هيچکس نـفهميـــــد که « زلـيخـــــــا »* مــَـــــــــرد * بـود ....!! ميــــداني چــــــــــــرا ؟؟؟ مـــــردانـــگي ميــخواهـــــد!مــــــــاندن ، پــاي عشــــــقي که مـُـــدام تـو را پـــس ميــــزنــد...

[IMG]

نه حوصله دوست داشتن دارم نه میخواهم کسی دوستم داشته باشد این روزها سردم مثل دی، مثل بهمن، مثل اسفند مثل زمستان احساسم یخ زده است آرزوهایم قندیل بسته است امیدم زیر بهمن سرد احساساتم دفن شده است نه به آمدنی دلخوشم نه از رفتنی غمگین این روزها پر از سکوتم [IMG]

[IMG]

اشکمو درآوردی... خدایا مامان مهربونم و حفظ کن مامان عزیزم عاشقتم

[IMG]

هرزگی مختص به تن فروشی نیست همین که از اعتماد کسی سوءاستفاده کنی . . . هرزه ای همین که به دروغ بگی دوستت دارم. . .هرزه ای همین که خیانت کنی. . . هرزه ای همین که رفاقتت به خاطر پول باشه . . . هرزه ای اما هرزگی نکن چون از احساس و آبروی دیگران باید مایه بذاری .

آرے! مـטּ همــاטּ בختر تخـــس بــב اخلاق مزخرفمـ کـــه همگـــاטּ میپنــבارنــב بتــے هستمـ امــــا هماטּ هــا چـــه میــבاننــב از دروטּ مـטּ که کوهے از اِحسـ ـآسـدر آن مــבفوטּ شـده اســتـ مگــر دل کوچکــــ مـטּ چقــבر تحمل دارد..؟

[IMG]

[IMG]

بچه ای را دیدم داشت گریه میکرد و میگفت : هیشکی با من بازی نمیکنه. اهی کشیدم و ارام ته دلم گفتم... تو بزرگ شو اونوقت که همه باهات بازی میکنند...!!

مغرور و خود شیفته نیستم ولی یاد گرفتم که توزندگیم منت احدی رو نکشم خداحافظ تو فرهنگ لغت من جوابش فقط یه کلمه است "به سلامت"

[IMG] ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ! ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳتت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷه...! ﺑﺎﺗﻮ ﻣﯽمونه. برای ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﻣﯽ ﺟﻨگه! "ﺍﻣﺎ" ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳتت ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشه ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺮه!

[IMG] ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻦ! ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳتت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷه...! ﺑﺎﺗﻮ ﻣﯽمونه. برای ﺩﺍﺷﺘﻨﺖ ﻣﯽ ﺟﻨگه! "ﺍﻣﺎ" ﺍﮔﺮ ﺩﻭﺳتت ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎشه ﺑﻪ ﻫﺮ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﺮه!

فکر میکنے از تو متنفرمـ؟ اشتباه میکنے! من حتے بـﮧ تو فکــ✘ـر همـ نمیکنمـ! چون تنفــر هم یـﮧ نوعـ احساسـﮧ... و تو لیاقتــ هیچـ احساسـے رو نــבارے

کــــــــــاش در کودکی میماندیم، جایی که تلخی زندگی فقط شربت ســــــــــــــــرماخــــــــوردگی بود…

1....

پشت این پنجره شب دارد می لرزد و زمین دارد باز میماند از چرخش پشت این پنجره یک نا معلوم نگران من و توست ای سراپایت سبز دستهایت را چون خاطره ای سوزان در دستان عاشق من بگذار و لبانت را چون حسی گرم از هستی به نوازش های لبهای عاشق من بسپار باد ما را خواهد برد

به تو که فکر میکنم بی اختیار به حماقت خود لبخند می زنم... سیاه لشکری بودم در عشق تو... و فکر می کردم بازیگر نقش اولم افسوس.............