نتایح جستجو

  1. raha

    به به عمو سرمد چطوری؟

    به به عمو سرمد چطوری؟
  2. raha

    هوم؟!

    هوم؟!
  3. raha

    :gol::gol:

    :gol::gol:
  4. raha

    :gol::gol:

    :gol::gol:
  5. raha

    سلام هوو جان. مرسی :*

    سلام هوو جان. مرسی :*
  6. raha

    نوشته های ماندگار

    ...بالای کوه چیزی بیشتر یا کمتر از پایین کوه نیست. در حقیقت ما با خودمان جابه جا می شویم. ما درون خودمان جا به جا می شویم. در آن سر دنیا و آن سر حیاط به یک اندازه شگفتی وجود دارد... همه گرفتارند - کریستین بوبن
  7. raha

    سلام عزیزم. مرسی از لطفت:redface: خوبی؟ خوش میگذره؟:gol::gol:

    سلام عزیزم. مرسی از لطفت:redface: خوبی؟ خوش میگذره؟:gol::gol:
  8. raha

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد ... یک جمله از این معنی گفتیم و همین باشد
  9. raha

    نوشته های ماندگار

    ... حتی در دنیایی به این کثافتی... بازم میتونی بگی اینها چهره های بی گناهی بودند؟... ولی نکته همینجاست... ما در گوشۀ هر خیابون یک گناه کشنده میبینیم... در هر خونه ای و فقط... تحملش می کنیم... تحملش می کنیم چون عادی شده... چون به نظر جزئی میاد... Se7en / David Fincher فلسفه زندگی مارلا که من...
  10. raha

    نوشته های ماندگار

    همه ما توی دامهای خودمون گرفتاریم توی این دامها گیر افتادیم و نمی تونیم بیرون بیایم داریم برای کمک چنگ میندازیم اما فقط تو هوا و روی صورت همدیگه و درمجموع حتی یک اینچ هم نمی تونیم از جامون تکون بخوریم ... Psycho / Alfred Hitchcock
  11. raha

    نیچه

    نیست گرایی یعنی چه؟ این است که برترین ارزشها ارزش خویش را از دست می دهند. هدفی در کار نیست یا «چرا» را پاسخی نیست. فرضیۀ اخلاقی مسیحی چه سودی داشت؟ 1.به انسان با وجود حقارت و هستی تصادفیش در جریان کون و فساد ارزشی مطلق می بخشید. 2.در خدمت وکلای خدا بود از آن نظر که برای جهان با همۀ رنج و مصایبش...
  12. raha

    .....

    .....
  13. raha

    دست‌نوشته‌ها

    از اول ماجرا به «او» خواهم گفت.. از ترس.. از تاریکی و صدای دریا.. از جسد بی جان خدا.. از شب جنایت.. شب گناه.. لذت پُک از سیگار.. از سنتز دود و باران.. از نیچه؛ از سبیل های نیچه به او بسیار خواهم گفت!.. خواهم گفت از رابطه.. از انقباض.. از درد.. از درد.. از حسرت...! از اعتیاد.. از نگاه.. از سنگینی...
  14. raha

    دست‌نوشته‌ها

    یک بوم سفید میخواهم با مقادیر معتنابهی رنگ سیاه، و یک کاردک ... تا نظاره گرِ رنسانسِ وجودم شوی از تقابل سیاهی ها با سپیدی کذب! تا رجعتم را به نطفه ی محبوس در رحم تاریک مادر به تماشا بنشینی.
  15. raha

    نیچه

    در میانشان با جامه ی بدل نشستم، تا خویش را به یاد نیاورده باشم، تا بتوانم حضور آنان را تاب آورم. و خود را چنین دلداری می دادم که : "تو ای دیوانه، آدمیان را نشناسی."
  16. raha

    باید به استحضارتان برسانم که شما از نوادر ابناء بشرید که با دیدن ما حالتان بهتر میشود:D خدا هم...

    باید به استحضارتان برسانم که شما از نوادر ابناء بشرید که با دیدن ما حالتان بهتر میشود:D خدا هم که طبق معمول جز ضدحال کاری از دستش بر نمیاد:D
  17. raha

    آه ای صدای زندانی آیا شکوه یاس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور خواهد زد؟ فروغ...

    آه ای صدای زندانی آیا شکوه یاس تو هرگز از هیچ سوی این شب منفور نقبی به سوی نور خواهد زد؟ فروغ فرخزاد
  18. raha

    [IMG]

    [IMG]
  19. raha

    مرسی. شمارو که می بینیم بهتریم:D

    مرسی. شمارو که می بینیم بهتریم:D
  20. raha

    دست‌نوشته‌ها

    لیوان پر از قهوه ی بدون شکرِ غلیظِ مانده از شب گذشته را "جرعه جرعه" مینوشم و لبخند میزنم... لبخندی به تلخی طعم قهوه ام!
بالا